واحه

تویی امید من چون واحه ای در برهوت..

۱۶ مطلب با موضوع «دارالفکر» ثبت شده است

نسان پاره-خطی است میان دو نقطه در بی-نهایت؛ میتواند در اعلی علیین باشد یا در اسفل السافلین؛چون مقصد در بی-نهایت است پس برای صعود و سقوط ما نیز حدی نیست؛می-توانیم خلیفه الله باشیم و یا بل هم اضل؛و غم-انگیزترین نکته، اختیار ما در انتخاب مسیر است؛ اما من می-گویم، شاید چندان هم غم-انکیز نباشد وقتی به این فکر می-کنیم که امر شده-ایم، پنج بار در روز بگوییم« اهدنا الصراط المستقیم» این یعنی بنده من، تو با اختیارت هم نمی-توانی در صراط مستقیم باشی جز اینکه خودت را در دامن من بیندازی و از این رو عجز ما مقدمه حرکت ما خواهد شد؛ تا زمانی که برای اراده و اختیار خود در مسیر حرکت محلی از اعراب قائل باشیم باید بدانیم در نقطه صفر ایستاده-ایم و یا دور خودمان میچرخیم و برای اینکه در نقطه صفر نباشیم باید اعلام کنیم که عاجزیم از یافتن راه و تو ره به ما بنما..


 امضا نوشت:نوشته-هایم ناپخته است چون نویسنده خام است به بزرگواری خود از کالی نوشته-ها چشم-پوشی کنید.

|فاء عـیـن|

می‌گفت: یاد بگیر قلیل لیک عمل کن کثیر

و ما چه وارونه‌ایم(!)


 هرچه که میکشیم از علم بی عمل است(!)

|فاء عـیـن|

می گفت:

این دنیا مرا حبس* میشود..

پرسیدم :

چرا؟

گفت:

هر روز می باید..

مشارطه     مشارطه     مشارطه

  مراقبه      مراقبه          مراقبه

محاسبه    محاسبه       محاسبه

 معاتبه       معاتبه         معاتبه


 *یا سلمان!

انما الدنیا سجن المؤمن و جنة الکافر.

 ای سلمان!

به راستی دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است.

(امالی شیخ طوسی، ج 1، ص 356) 

|فاء عـیـن|

بپا خیز

باید شتافت

همین امروز هم دیر است، داردساعت به وقت بندگی مان دیر می شود،باید زنجیرهای بهانه را از دست و پای ثانیه ها پاره کرد... بدان خیلی زود دیر می شود..


*حبیب الله(ص): ای اباذر ! از تسویف و کار امروز را به فردا انداختن بپرهیز؛ بدان که امروز از آن توست و معلوم نیست فردا نیز  تو باشی و اگر فردا نیز از آن تو باشد، از این که کارت را به موقع انجام داده ای پشیمان نمیشوی.


بحارالانوار ۳/۷۵/۷۷

 



|فاء عـیـن|

این مقاله را برای موعود نوشتم اما به دلایلی ارسال نشد...

درادامه آن را بخوانید..

|فاء عـیـن|

آیت الله شهیددستغیب:


اگرسگ گرسنه ای به شما روی بیاوردوهمراه شما نان و گوشت باشد.

آیا به گفتن چخ سگ میرود؟!

چوب هم بلند کنی فایده ندارد،او گرسنه است وچشمش به غذا و دست بردار نیست.

اما اگر هیچ همراه نداشته باشی، می فهمد چیزی نداری و میرود...


دل شما مورد نظر شیطان است...

نگاهی به دل می کند اگر آذوقه اش در آن بود، (حب مال، زر و زیور، شهوت،بخل،حسادت و...) همانجا متمرکز میشود صدبارهم بگویی :

( اعوذبالله من الشیطان الرجیم ) فایده ندارد.

اگر طعمه اش را دور کنی آنگاه می بینی با یک استغفار فرار می کند. 


|فاء عـیـن|

به آیت الله اراکی عرض کرد:

موعظه ای بفرمایید.

 آقا پرسیدند : شغلتان چیست ؟!

گفت: نجار هستم.

 اقا فرمودند :

پس یک دری هم ، برای دلت بساز ، تا هر کس وارد نشود.

ای یک دله و صد دله ، دل یک دله کن

مهر دگران را ز دل خود یله کن ...

|فاء عـیـن|

آهنگری  تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سال‌ها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگی‌اش اوضاع درست به نظر نمی‌آمد. حتی مشکلاتش مدام بیش‌تر می‌شد، یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت: «واقعا که عجبا. درست بعد از این که تصمیم گرفته‌ای مرد خداترسی بشوی، زندگی‌ات بدتر شده، نمی‌خواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام رنجهایی که در مسیر معنویت به خود داده‌ای، زندگیی‌ات بهتر نشده.آهنگر مکث کرد و بلافاصله پاسخ نداد.سرانجام در سکوت، پاسخی را که می‌خواست یافت.

این پاسخ آهنگر بود:

در این کارگاه، فولاد خام برایم می‌آورند و باید از آن شمشیر بسازم. می‌دانی چه طور این کار را می‌کنم؟ اول تکه‌ی فولاد را به اندازه‌ی جهنم حرارت می‌دهم تا سرخ شود. بعد با بی‌رحمی، سنگین‌ترین پتک را بر می‌دارم و پشت سر هم به آن ضربه می‌زنم، تا این که فولاد، شکلی را بگیرد که می‌خواهم. بعد آن را در تشت آب سرد فرو می‌کنم، و تمام این کارگاه را بخار آب می‌گیرد، فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله می‌کند و رنج می‌برد. باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست بیابم. یک بار کافی نیست.آهنگر مدتی سکوت کرد و سپس ادامه داد:

گاهی فولادی که به دستم می‌رسد، نمی‌تواند تاب این عملیات را بیاورد. حرارت، ضربات پتک و آب سرد، تمامش را ترک می‌اندازد. می‌دانم که این فولاد، هرگز تیغه‌ی شمشیر مناسبی در نخواهد آمد. آنوقت است که آنرا به میان انبوه زباله‌های کارگاه میاندازم.باز مکث کرد و بعد ادامه داد: می‌دانم که در آتش رنج فرو می‌روم. ضربات پتکی را که زندگی بر من وارد کرده، پذیرفته‌ام، و گاهی به شدت احساس سرما می‌کنم. انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج می‌برد. اما تنها دعایی که به درگاه خداوند دارم این است :

«خدای من، از آنچه برای من خواسته‌ ای صرفنظر نکن تا شکلی را که  می‌خواهی ، به خود بگیرم. به هر روشی که می‌پسندی  ادامه بده ؛ هر مدت که لازم است، ادامه بده، اما هرگز، هرگز مرا به کوه زباله‌های فولادهای بی فایده پرتاب نکن».

 

 

|فاء عـیـن|

فایل صوتی زیر از استاد صفایی حائری( عین صاد) توصیه می شود حتما گوش کنید..


دانلود
حجم: 2.32 مگابایت


|فاء عـیـن|

آیت  الله حسن زاده آملی:

نفس به گونه اى است که اگر صد و بیست و چهار هزار پیامبر را در پیش پاى او قربانى کنند و بگویند که تو دست از انسان بردار، وى پذیرد مگر آنکه او را گرسنه نگه دارى که گرسنگى او را خاکمال مى کند. 

|فاء عـیـن|

|فاء عـیـن|

این همه دراینترنت وکتابها میگردی دنبال اینکه آقای قاضی چی گفته آقای بهجت چی گفته، این همه این در و آن در میزنی،چی شد آخر ؟ 

تو هنوز جواب مادرت رو تلخ میدی !! هنوز قلبت بلد نیست خوبیها رو حس کنه، نیکی ها رو دریافت کنه و فقط اشکال و ایرادها رو زود چشمت می بینه، نگاهت را کنترل نمکنی، خانم حجابت را حاضر نیستی کامل کنی، میخوای بشی" سالک "بنده خدا ؟!

قدم اول ترک معصیت استبه اندازه خودت، نمیگم معصوم بشی ولی تلاش کن.

در خانواده خوب رفتار کنید که همسرانتان مشتاق شما باشند، اخلاقیاتتون رو روش کار کنید و اصلاح کنید، عاق والدین انسان را صد فرسخ عقب میاندازد...

خود ملا حسین قلی همدانی(ره) از قبر بیرون بیاد و بشه مرشدت، ولی عاق والدین باشی، یا ترک معصیت نکرده باشی، به جایی نمیرسی، حواست باشه.

نگاه نامحرم تیری است که انسان را به زمین میزند و سخت بشود که بلند شوی.

اگر اول و قبل از هر چیز، معصیتت را ترک نکنی، بقیه کارهایت بیهوده است.

استاد فاطمی نیا


|فاء عـیـن|

سعدی در باب هفتم گلستان گوید : بزرگی را پرسیدم از معنی این حدیث که "اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک" ؟

 گفت به حکم آنکه هر آن دشمنی را که بر وی احسان کنی دوست گردد، مگر نفس را که هر چند مدارا بیشتر کنی مخالفت زیاده کند . 

 هزار و یک نکته. نکته ۶۵۹ علامه حسن زاده آملی

|فاء عـیـن|

|فاء عـیـن|

هر چند که بر خی دوستان اصرار دارند که انتخاب رهبری بر مبنای دور محال است که البته از لحاظ دور منطقی( مبحثی که در منطق مطرح می شود) این قضیه اصلا دور محسوب نمی شود اما می خواهم به شیوه دیگری این قضیه را توضیح دهم.

رهبر اول انقلاب حضرت امام خمینی(ره) توسط مردم انتخاب گشتند سپس ایشان شورای نگهبان اول را انتخاب نمودند که کاندید های دوره اول خبرگان رهبری توسط شورای نگهبان اول تایید صلاحیت شد سپس خبرگان اول، رهبر انقلاب، حضرت آقا را انتخاب نمودند پس حضرت آقا توسط خبرگان اول انتخاب شدند. بعد از زعامت ایشان شورای نگهبان بعدی را انتخاب نمودند( البته به صورت این که 6 نفر فقهای آن را مستقیم رهبری انتخاب میکنند و 6 نفر حقوقدان را رئیس قوه قضاییه به مجلس شورای اسلامی معرفی می کنند که تایید مجلس را اخذ نمایند.) که کاندیدهای خبرگان بعدی را تایید صلاحیت کردند که باید رهبر بعد را انتخاب نمایند. در واقع به همین راحتی اثبات شد که آقا توسط خبرگان اول معرفی شدند که خود در انتخاب ایشان به صورت غیر مستقیم هم نقشی نداشتند .پس آن عزیزانی که می پندارند در اینجا دور اتفاق افتاده در این قسمت دچار اشتباه شده اند که رهبر اول توسط خبرگان انتخاب نشده بلکه انتخاب امام توسط مردم، این زنجیره ای را که موجب دور می شود گسسته است.


دل نوشت:

گاهی آدما واقعا خوابن که می تونی اونا را با صدای کوچکی از خواب بیدار کنی اما چه کنم که کسی که خودش رو به خواب زده با صیحه آسمانی هم از خواب نمی تونی بیدارش کنی!( این قسمت مخاطب خاص دارد)

|فاء عـیـن|

 شاید همه ما بارها این را شنیده ایم که ولایت مطلقه فقیه را عین دیکتاتوری می دانند ، بسیاری از افراد این گونه می پندارند که اختیارات معصوم را به غیر معصوم دادن قابل قبول نیست زیرا قدرت فساد آور است و قدرت مطلقه هم مطلقا فساد آور است!

اولا در پاسخ به این افراد باید گفت که قدرت همیشه فساد آور نیست و برای تایید حرفمان هم میتوان به نمونه های تاریخی از حکومت هایی اشاره نمود که نه تنها فساد آور نبوده اند بلکه مردم توانسته اند در سایه آن طعم حقیقی عدالت را هم بچشند مانند حکومت امیر المومنین علی علیه السلام.

ثانیا اشکال این افراد این است که حکومت را تنها در دو نوع خلاصه می کنند : 1- حکومت مبتنی بر اراده مردم ( دموکراسی) 2- حکومت مبتنی بر اراده یک فرد ( دیکتاتوری)؛ اما این تقسیم بندی ناقص، باعث تنیجه ناقص از سوی این افراد می گردد که حکومتی که مبتنی بر اراده مردم به صورت کامل نباشد پس دیکتاتوری است ! در حالیکه نوع سومی از حکومت وجود دارد که مبتنی بر اراده خداوند است  که ولات فقیه هم در نوع سوم از این تقسیم بندی قرار می گیرد که نمی توان آن را دیکتاتوری دانست.

از طرفی باید دید که مطلقه بودن ولایت فقیه به چه معنی است ؟  آیا مطلقه بودن در برابر مقیده بودن قرار می گیرد ؟ به عبارت دیگر آیا ولایت مطلقه فقیه بدون هیچ قیدی است و آزاد و رها ست یا خیر؟

بسیاری از ما می پنداریم که ولایت مطلقه در برابر ولایت مقیده است و یعنی اینکه هیچ قیدی در بر ندارد و ولی فقیه آزاد است که هر چه می خواهد انجام دهد! در حالیکه ولایت مطلقه در برابر ولایت محدده قرار می گیرد یعنی که هیچ محدودیتی ندارد در حالیکه دارای قید می باشد. اینکه حضرت امام (ره ) فرمودند : «ولایت فقیه همان ولایت رسول الله(ص) است» از این رو میباشد(ایشان نفرموده اند که ولی فقیه همان رسول الله (ص) است )

پیامبر (ص) دارای شئونی بودند از جمله اینکه همسر بودند برای حضرت خدیجه (س) ، پدر بودند برای فرزندانشان، نبی بودند برای دریافت و ابلاغ وحی و حاکم جامعه بودند و دارای اختیارات سیاسی و اجتماعی و ... .از آن جایی که پیامبر اسوه حسنه ای برای ما به شمار میروند در نتیجه ما هم در شئون مختلف زندگی مان باید مانند ایشان باشیم مثلا همانطور که حضرت در شان پدر بودن دارای وظایف و اختیاراتی بودند ما هم دارای همان وظایف و اختیارات در قبال فرزندانمان هستیم. از این رو ولی فقیه نیز که دارای شان حاکم جامعه است باید دارای همان اختیارات و وظایف رسول الله در جامعه باشد. این عاقلانه نیست که ولی فقیه را جای پیامبر در جامعه بنشانیم و وظایف ایشان را در حوزه جامعه به فقیه بدهیم ولی اختیارات ایشان را به او ندهیم.

ممکن است پرسیده شود که ولی فقیه که معصوم نیست که به او اختیارات رسول الله را بدهیم؟

اولا برای همین است که معرفی ولی فقیه دارای ساز و کاری است که علاوه بر اینکه او را به مردم معرفی کنند ، هر لحظه نیز عدالت او را بررسی می نمایند  تا اینکه با کوچکترین خطایی سقوط ولایت او را اعلام نمایند . نکته ای که نباید از آن غافل ماند این است که ولایت مطلقه فقیه مقید به قوانین دین و شریعت اسلام است و خارج از آن نمی تواند تصمیمی بگیرد پس در چارچوب دین هیچ محدودیتی برای ولی فقیه وجود نخواهد داشت.

 در این میان گروهی از فقها که ولایت مطلقه فقیه را قبول ندارند آن را محدود به امور حسبه می دانند ، امور حسبه اموری است که شارع به ترک آن راضی نباشد مثل امور ایتام ، اداره اموال بدون صاحب، قضاوت و ... . اما موافقان ولایت فقیه معتقدند که غیر از مواردی که از شئون نبی است ، بقیه در حوزه اختیارات ولی فقیه است ؛ مرحوم نائینی استدلال جالبی دارند ایشان معتقدند که اگر دایره اختیارات ولی فقیه ، فقط امور حسبه باشد پس اداره حکومت هم جز امور حسبه محسوب می شود  چرا که خداوند به ترک حکومت راضی نیست ایشان در ادامه استدلال می کنند که نمی توان ولی فقیه را جای معصوم نشاند ولی وظایف و اختیارات معصوم را به او نداد.

پس ولایت مطلقه فقیه مقید به احکام شریعت است و در این چارچوب کاملا آزاد است که جامعه اسلامی را به سر حد کمال خود در زمان غیبت امام معصوم برساند و هرگونه لغزشی توسط سازو کار مجلس خبرگان رهبری رصد می شود تا در صورت خطا ، سقوط ولایت او اعلام گردد.

ادامه دارد....

پی نوشت:

سه سوال از آیت الله سیستانی درباره ولایت فقیه:

پرسشآیا ولایت فقیه تحقیقی است یا تقلیدی؟

پاسخ:تقلیدی است.

پرسش:نظر معظم له درباره ولایت فقیه چیست؟

پاسخ:ولایت در آن چه ـ به اصطلاح فقها ـ امور حسبیه خوانده می‌شود برای هر فقیهی که جامع شرایط تقلید باشد ثابت است و اما در امور عامه که نظم جامعه اسلامی بر آنها متوقف است، هم در شخص فقیه و هم در شرایط به کار بستن ولایت امور دیگری معتبر است، از جمله مقبول بودن نزد عامه مؤمنین.

پرسش:می‌خواستم بدانم اگر حکم مرجع تقلیدی با حکم ولی فقیه فرق داشت، مقلد باید از کدام اطاعت کند؟

پاسخحکم کسی ولایت شرعی دارد، در امور عامّه [که] نظام جامعه و معاش مردم بر آن مبتنی است بر همه نافذ است حتی بر مجتهدین دیگر، مگر اینکه علم به خطا بودن آن یا مخالفتش با آنچه از کتاب و سنت قطعاً ثابت شده داشته باشد.

|فاء عـیـن|