واحه

تویی امید من چون واحه ای در برهوت..

وقتی 5 ساله بودم روزی در بازار در لجبازی با مادرم از اینکه خسته شده ام و دیگر نای راه رفتن ندارم دستش را رها کردم و در گوشه-ای نشستم، در چشم بر هم زدنی گم شدم، هر چه چشم می-چرخاندم فایده-ای نداشت، دست به هر چادری می-زدم، مادرم نبود، با همه نگرانی که به سراغم آمده بود و از مجرای چشم سرازیر می-شد اما دلم قرص بود که مادرم به دنبالم می-گردد و حتما مرا پیدا می-کند، اشتباه نمی-کردم چون طولی نکشید که خودم را در آغوش گرم مادرم دیدم و غرق در بوسه؛

حالا این روزها حسی شبیه سرگردانی آن روز دارم؛ گمشده-ام؟ آری گویا از خودم گمشده-ام در لجبازی با روزگار، دست خودم را رها کردم و نشستم، با همه قهر کردم و از همه بریدم حتی خودم؛ این بار دلم قرص نیست چون کسی متوجه فقدانم نیست، هر روز از دلهره، هذیان می-گویم، به خودم میپیچم، کابوس میبینم، حسی شبیه قوم موسی در وادی تیه دارم، همینقدر سرگردان، همینقدر آشفته؛

دیروز بلند بلند هذیان می-گفتم و او متعجب و صبورانه گوش می-داد، نمی-دام چه گفتم اما می-دانم هذیانی بیش نبود.

أینَ صاحِبَنا

|فاء عـیـن|

در گذر گامهای خسته تاریخ؛ ما زمین-گیر هواییم و تو به نگاه دنیایی ما چشم دوخته-ای؛کاش دست همت به زانوان فرتوت زمان بگیریم و واپسین روزهای منتهی به ظهورت را با سرعت سالهای نیامدنمان بدویم؛ از نوای نارسای العجل، هوایی برای گرم شدن در زمستان زمانه برنمی-خیزد دیگر باید بیاییم. 


 منقول است از حضرت زهرا س:

 امام همچون کعبه است که باید به سویش روند، نه آنکه (منتظر باشند تا) او به سوی آنها بیاید.

|فاء عـیـن|

قصه-ها کم نیست

اما قصه پشت دَر 

یکی است..


امان از نامردمی..

|فاء عـیـن|

دوباره آلودگی دلم

دوباره وارونگی نفسم

و داستان تکراری انسان بودن

چه می‌کشیم از انسان بودنمان...


 اگر تو نبودی، چه می‌کردیم با بودنمان(؟)

اسئلک الامان(!)

|فاء عـیـن|

نسان پاره-خطی است میان دو نقطه در بی-نهایت؛ میتواند در اعلی علیین باشد یا در اسفل السافلین؛چون مقصد در بی-نهایت است پس برای صعود و سقوط ما نیز حدی نیست؛می-توانیم خلیفه الله باشیم و یا بل هم اضل؛و غم-انگیزترین نکته، اختیار ما در انتخاب مسیر است؛ اما من می-گویم، شاید چندان هم غم-انکیز نباشد وقتی به این فکر می-کنیم که امر شده-ایم، پنج بار در روز بگوییم« اهدنا الصراط المستقیم» این یعنی بنده من، تو با اختیارت هم نمی-توانی در صراط مستقیم باشی جز اینکه خودت را در دامن من بیندازی و از این رو عجز ما مقدمه حرکت ما خواهد شد؛ تا زمانی که برای اراده و اختیار خود در مسیر حرکت محلی از اعراب قائل باشیم باید بدانیم در نقطه صفر ایستاده-ایم و یا دور خودمان میچرخیم و برای اینکه در نقطه صفر نباشیم باید اعلام کنیم که عاجزیم از یافتن راه و تو ره به ما بنما..


 امضا نوشت:نوشته-هایم ناپخته است چون نویسنده خام است به بزرگواری خود از کالی نوشته-ها چشم-پوشی کنید.

|فاء عـیـن|

می‌گفت: یاد بگیر قلیل لیک عمل کن کثیر

و ما چه وارونه‌ایم(!)


 هرچه که میکشیم از علم بی عمل است(!)

|فاء عـیـن|

اینجا دلهامان

به وسعت 7.3  در مقیاس احساس لرزید

و هنوز پس-لرزه-هایش

اشکهامان را جاری می-سازد.


 کاش کاره-ای بودم تا التیام میبخشیدم دردهایتان را.

|فاء عـیـن|

...

و اما

با سَرِ بابا

قصه-ات به سَر رسید...


 ...(!)

|فاء عـیـن|

فرمود:

النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا

مردم در خواب غفلتند و چون می-میرند بیدار می-شوند.

امروز که روز اول از روزهای عاشقی است به سویت می-آیم تا بیدارم کنی1 قبل از اینکه مرگ بیدارم کند.


1.اللهمَ اجْعلْ صِیامی فـیه صِیـام الصّائِمینَ و قیامی فیهِ قیامَ القائِمینَ و نَبّهْنی فیهِ عن نَومَةِ الغافِلینَ وهَبْ لی جُرمی فیهِ یا الهَ العالَمینَ واعْفُ عنّی یا عافیاً عنِ المجْرمینَ.
خدایا مرا در این روز از روزه داران و قیام‎کنندگان واقعی قرار بده و در این روز بیدارم کن از خواب غافلان  و جرم و جنایتم را ببخش در این روز؛ ای معبود جهانیان؛ در گذر از من، ای عفوکننده از جنایاتکاران.

|فاء عـیـن|

 

وقتی جرقه آتش فتنه را زدی

بدان تاریخ را به آتش خواهی کشید

از این رو ما محکوم تاریخی هستیم که برایمان سوزنده اند..


نقل است که تعدادی از زنان مهاجر و انصار به جهت عیادت از حضرت زهرا (س) در بستر شهادت به خدمت آن حضرت رفتند و عرض کردند: سلام بر تو ای دختر رسول خدا، در چه حالی هستی؟

[ پس بیان مطالبی فرمودند] همانا نطفه فتنه بسته شد، هم اکنون منتظر بارور شدن آن باشید و پس از این به جای شیر از شتران خود خون کثیف و سم سهمناک بدوشید و هر روز شاهد فتنه و آشوبی جدید و ظلم و ستم ظالمان باشید!

اهل باطل زیان نمودند و آیندگان زیان آن را خواهند دانست، شما زین پس ننگ را از چهره خودتان پاک کنید یا اینکه خود را برای فتنه های فراوان آماده کنید و فتنه را با فتنه ای دیگر آرام سازید، من شما را از این پس بهه شمشیرهای بران و آشوب های دایمی و استبداد ظالمین مژده می دهم که حقوقتان را رعایت نکرده و جمعتان را درو خواهند کرد.

حسرت و اندوه بر ایشان باد که کور بودند و حقیقت را ندیدند و ما به زور نمی توانیم شما را بر کاری وادار کنیم که خودتان از آن کراهت دارید.

بحارالانوار- جلد 43 - ص 161 و امالی طوسی- ص 347 - ح 55

|فاء عـیـن|

روضه خوان نیستم
اما می‌گویم
که قصه دَر
داستان کینه‌های پدریشان بود..


حضرت فاطمه س به ام سلمه در پاسخ با این سوال که عرض کرد: در چه حالی هستی؟ فرمود: در حالی هستم که گویا [در میان دریایی عظیم از] غم و حزن و اندوه غوطه‌ورم؛ پیغمبر از دست رفت و وصی او مظلوم واقع شد! بخدا سوگند، آنکه امامش به گونه‌ای مظلوم شود که نه طبق دستور خدا با او عمل شود و نه طبق توصیه حضرت رسول، همچو کسی است که چادر از سرش کشیده شده!
اما آنچه [این قوم ] با علی کردند، تنها با کینه‌های جنگ بدر و احد سازگاری داشت که در قلب‌های منافقان تا به حال مخفی بود و هر لحظه احتمال این فتنه می‌رفت، و اکنون که پیامبر خدا از دنیا رفته است آن کینه‌ها علنی شده‌اند و چه قطرات مصیبت که از ابرهای شقاوت بر سر ما می‌بارد! آنان رشته عهد و پیمان خود را با رسول خدا را از سینه‌های ناپاکشان پاره کردند و چه بد موضعی نشان دادند و در برابر وعده الهی بر حفظ رسالت و سرپرستی مومنین ! و چه بد فریب دنیا فانی را خوردند و پس از پیروزی اسلام و مسملین، دوباره از امیرالمومنین اعراض نمودند که دلیرانه پدران و اجداد مشرک و کافر آنها را در عرصه‌های مختلف جنگ و دلیری به هلاکت واصل نموده بود!
المناقب، ج ۲، ص ۲۰۵
بحارالانوار  ج ۴۳، ص ۱۵۶

|فاء عـیـن|

غریبی است

که هم قبرت را نشناسند و هم قَدرت را...


 از امام جعفر صادق(ع) در تفسیر فرات کوفی، چنین نقل شده است:

 إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ اَلْقَدْرِ.اَللَیْلَهُ: فاطمه والقدر: اَللَّهُ. فمن عرف فاطمه حق معرفتها، فقد ادرک لیله القدر، و انّما سُمّیت فاطمه لانّ الخلق فطموا عن معرفتها ... و قوله: وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَهُ اَلْقَدْرِ لَیْلَهُ اَلْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، یعنى: خیر من الف مؤمن و هى ام المؤمنین.تَنَزَّلُ اَلْمَلائِکَهُ وَ اَلرُّوحُ فِیها و الملائکه المؤمنون الذین یملکون علم آل محمد(ص) و الروح القدس هى فاطمه. بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ اَلْفَجْرِ. یعنى حتى یخرج القائم.

 اللیله، حضرت فاطمه، است. القدر ،«اللَّه» است. پس هر کس که فاطمه و مقام ایشان، را به حقیقت بشناسد، حتماً شب قدر را درک کرده است. و علت نام‏گذارى آن حضرت به فاطمه، به خاطر این است که مردم از شناختنش، ناتوان هستند. اما معناى «لیله القدر، بهتر از هزار ماه است»؛ یعنى، بهتر از هزار مؤمن است و آن نیز ام‌‏المؤمنین حضرت زهرا مى‌باشد. مراد از ملائکه، مؤمنان عالِم به علوم آل محمد و مراد از روح یا روح‌‏القدس همانا، فاطمه است و مراد طلوع فجر، ظهور حضرت مهدی و قائم، است.

تفسیرفرات کوفى،ص 581 – 582

|فاء عـیـن|

نیمه‌های شب است

سرم بر زانوان مادر

و او آرام نجوا می‌کند

هنوز هم

"الجار ثم الدار"..


 امام حسن علیه السلام مى‌فرماید: مادرم زهرا علیهاالسلام را در شب  جمعه دیدم تا سپیده صبح مشغول عبادت و رکوع و سجود بود و مؤمنین را یک یک نام مى‌برد و دعا مى‌کرد، اما براى خودش دعا نکرد عرض کردم : مادر جان چرا براى خودتان دعا نمى‌کنید؟ فرمودند: فرزندم اول همسایه، بعد خویشتن.."الجار ثم الدار" بحارالانوار، ج 43، ص 81


|فاء عـیـن|

تسبیحات توست، تاویل ذکر کثیر* خدا، ای بانوی آب و آیینه....


 *اسماعیل بن عمار می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم که حدّ و اندازه ذکر کثیر (ذکر بسیار) که خداوند در قرآن فرموده است، چقدر است؟

فرمود: «اِنَّ رَسُولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلَّمَ فاطِمَةَ علیهاالسلام اَنْ تُکَبِّرَ اَرْبَعا وَثَلاثِینَ تَکْبِیرَةً وَتُسَبِّحَ ثَلاثا وَثَلاثِینَ تَسْبِیحَةً وَتُحَمِّدَ ثَلاثا وَثَلاثِینَ تَحْمِیدَةً فَاِذا فَعَلْتَ ذَلِکَ بِاللَّیْلِ مَرَّةً وَبِالنَّهارِ مَرَّةً فَقَدْ ذَکَرْتَ اللّهَ ذِکْرا کَثِیرا؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله به فاطمه علیهاالسلام یاد داد که 34 بار تکبیر، 33 بار تسبیح و 33 بار تحمید بگوید. پس اگر تو یک بار شب و یک بار روز این کار را انجام دهی، در حقیقت خدا را با ذکر بسیار یاد کرده ای.» معانی الاخبار / ص 193

** در این فاطمیه معارف فاطمی بیاموزیم ان شالله

|فاء عـیـن|

گفتم یادم تو را فراموش!

ولی ندانستم،

فراموشی‌اش بهانه‌ای بود 

برای شنیدن طنین صدایم...

  *این پست عاشقانه نیست...

** سر آن ندارد امشب که بر آید آفتابی...

*** ساعت ۴:۳۹ به وقت دلتنگی..

|فاء عـیـن|

گاهی احساس می‌کنم

آنقدر با هوای ادعاهایم باد شده‌ام

که با تیزی هر بلا

خطر انفجار مهیبی برایم متصور است..

متی نصرالله...

|فاء عـیـن|

فرمود*:

فعِنَد الصَّبَاحِ

یحْمَدُ الْقَومُ السُّرَی

یعنی

در شب تار به ره رو که بیاسایی صبح**


 *شعری منسوب به حضرت علی علیه السلام

**صائب تبریزی

 

|فاء عـیـن|

حطیم

رد گامهای توست

میان گودی قتلگاه و خیمه‌ها ...


با تاخیر میلاد بانوی صبر مبارک..

 

|فاء عـیـن|

 

سال گذشته دقیقا در چنین روزی، غبار روبی شهدای بهشت بود، دیر رسیده بودم و از قافله دوستان جا مانده بودم، در وقت اندکی که داشتم تصمیم گرفتم ۷۲ شهید غریب گمنام قطعه ۵۰ ( البته الان نود و اندی شده‌اند) که الان شهدای پلاسکو در کنارشان آرمیده‌اند را زیارت کنم طبق معمول غریب مانده بودند از قافله غبارروبان و این غربتشان دلم را خیلی سوزاند با خودم گفتم وقت ضیق است اما هر چه توانستم سنگ مزارشان را با چفیه‌ام غبار روبی کنم( در واقع با این کار غبار از دلم می‌زدودم) حاجت غیر معمولی هم داشتم و سخت دلشکسته بودم، پیرمردی هم در ردیف آخر بهر جدول نشسته بود.

چفیه را آبمال کردم و یک ردیف را شستم اما دلم نیامد باقی را رها کنم؛ آنقدر ادامه دادم تا به ردیف آخر رسیدم.

پیرمرد لب گشود و تنها یک جمله دعا نمود و در همان جمله، حاجتِ غیر معمول من را بواسطه شهدا از خدا طلب کرد.

من مانده بودم او از کجا دلم را خواند؟ 

در آن لحظه دلم میخواست بنشینم و چادر بر سر بکشم و هق هق گریه کنم اما از رسوایی دلم ترسیدم و فرار کردم.

آری آن روز شهدا غبار از آینه دلم زدودند و امروز دوباره می‌روم تا جلایی به دل بدهم ان شالله؛

شما هم دعوتید به وقت ۱۴ در بهشت..


به قدر انداختن دانه تسبیحی برایم دعا کنید..
|فاء عـیـن|

همیشه وقتی به انتهای عجز رسیدم و خوب تهی شدم، تمام مسیرهایم به بن‌بست رسید و در هزار توی زتدگی گم شدم، آنگاه زمان دیدن معجزه‌اش فرا می‌رسد درست مثل همین روزهای من...

 زمانی که فکر میکردم راه را اشتباه آمده‌ام و باید برگردم، نشانه‌اش را برایم فرستاد.

در درسی که مصداق تک مصرع زکجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود؛ از استادی بسیار سخت گیر‌، باریک بین و عمیق نمره‌ای گرفتم که نشانه قبولی رسالتم است.

واذکروه کما هدیکم و ان کنتم من قبله لمن الضالین.

|فاء عـیـن|

بزرگی دلهره-هایم 

به اندازه بزرگی فاصله من تا توست...


خدا نوشت: هوای دلم را داشته باش که دوری از تو بی-چاره-اش کرده...

دل نوشت: فالیکَ افِرُّ

 

|فاء عـیـن|

کسی است که 

سرش برود 

قولش نمی-رود..


 پیک خبری را آورد برای حاج حسین اسکندرلو و گفت که هرچه سریع تر بیایید دفتر فرماندهی در دوکوهه. آمدیم آن جا و دیدیم فرماندهان دیگر گردان های لشکر هم آمدند. کارها تقسیم شد. مسئول محور حاج محسن سوهانی بود. کار فرمانده گردان ها و بچه های تخریب که مشخص شد، بچه های اطلاعات عملیات هرکدام تقسیم کار شدند و حاج علی فضلی در این جمعی که در اتاق فرماندهی بود، صحبت کرد. همه قبول داشتند عملیات عقلانی نیست. درست است که جنگ ما تکلیفی است، بحث دو دوتا چهارتا پیش می آمد و دچار مشکل می شدیم. سلاح ها و نیروهای ما نسبت به دشمن کار را پیش نمی برد. هم خود حاج علی فضلی و هم بسیاری از فرماندهان گردان ها، مخالف این عملیات بودند، از جمله خود شهید اسکندرلو می گفت من باید برایم عملیات جا بیفتد و بچه ها را به آن توجیه کنم و در این فرصت کم، ما نمی توانیم کاری انجام بدهیم. حاج علی فضلی گفت: این عملیات حیاتی است و باید انجام شود. بعد چراغ را خاموش کرد و گفت: هرکه می خواهد فردا وارد عملیات شود، دست روی قرآن بگذارد و بیعت کند. از محسن سوهانی شنیدم که گفت حاج حسین اسکندرلو، اولین کسی بود که در آن تاریکی بیعت کرد.

حاج حسین اسکندرلو برگشت سر گردان؛ گردانی که همه رفته بودند مرخصی. تعدادی زیادی از بچه های گردان، راه آهن بودند و منتظر بودند برگردند به شهرشان. از آن جا آمدند کنار رودخانه فرات و حاج حسین برای آنها صحبت کرد و گفت هرکه می خواهد برود، برود و هرکه می خواهد بیاید، بماند. وقتی گفت هرکه می خواهد، برگردد، صدای گریه بچه ها بلند شد. بچه ها می گفتند ما اهل کوفه نیستیم و اگر در کربلای امام حسین(ع) نبودیم حالا هستیم. با ذوق و شوقی بسیار در اردوگاه فرات وارد چادرها شدند و تجهیزات گرفتند و زودتر از هر موقعی سوار اتوبوس شدند. اتوبوس ها به سمت فکه حرکت کردند. فرات که تا چند لحظه پیش غوغا می کرد، ناگهان سکوت عجیبی اردوگاه را فرا گرفت.

حدود ساعت یازده به نقطة رهایی رسیدیم (جایی که عملیات از آنجا آغاز می شود). ما هنوز نمی دانستیم موقعیت دشمن کجاست. 

حاج حسین اسکندرلو، بچه هایی را که مانده بودند، جمع کرد و گفت بچه ها این جا دیگر سلاح کار نمی کند. امشب شب عاشوراست. هرکس می خواهد اباعبدالله را یاری کند، با من بیاد. امشب باید با خون مبارزه کنیم. امشب تکلیف این است. حاج حسین در مقابل دشمن ایستاد. رجز خواند و از خودش گفت. دشمن جهنمی از آتش درست کرده بود، ولی این چیزی از دلاوری فرماندهان ما و حاج حسین کم نمی کرد. این رجزخوانی حسین، به بچه ها روحیه داد. می گفت من فرزند خمینی ام. من سرباز خمینی ام، من سرباز حسین بن علی ام. بچه ها دور حاج حسین جمع شدند و او شروع کرد به سینه زدن؛ چون هیئتی بود و ولایتی بود. صدای «حسین حسین» و «یازهرا» توی دشت فکه بلند شد. رمل های فکه شاهد حماسه آفرینی بودند. یکی از بچه ها می گفت: حسین گفت: سینه ای که به استقبال گلوله های دشمن می رود، باید باز شود. دکمه های پیرهنش رآ باز کرد و گفت گلوله ها ببارید. اگر با ریختن خون من اسلام احیا می شود، پرچم اسلام استوار می شود، تیرها ببارید. واقعه کربلا در دشت فکه زنده شد.

پیکر حاج حسین روی زمین افتاد. سکوت عجیبی همة فکه را گرفت. حتی دشمن هم سکوت کرد. همه رمل های فکه آمدند دور حسین و خاک فکه باارزش شد.

* راوی سردار ابواالفضل مسجدی

 

|فاء عـیـن|

فرق است 

میان ما با کوفیان

آنها برای امامشان نامه نوشتند

که "بیاید"

ولی ما حتی ....


دل نوشت1: شرط اول ظهور، طلب است و ما چقدر طالبیم؟

دل نوشت2: خوشابحال کوفیان...


 

|فاء عـیـن|

سر مزارش که رسیدم.شاخه گل سرخی خشک شده روی سنگ مزارش بود. یادم آمد خودم دو هفته پیش آن را هدیه کرده بودم، از روی تیغ-های گل آن را شناختم که دستم را بدجور زخمی کرده بود. تعجب کردم که چطور بعد از دو هفته هنوز سرجایش بود، انگار یک سانت هم جا-به-جا نشده بود.

این همان تصویر مذکور است!

داشتم درد دل می-کردم که خانمی دوربین به دست به من نزدیک شد. همیشه از اینکه در اوج حس خوب نجوا، کسی خلوتم را به هم بزند، بدجور به هم می-ریزم، برای همین وقتی درخواست کرد که یک عکس از من بگیرد به شدت مخالفت کردم، چند ثانیه نگذشت که پشیمان شدم از اینکه تند با او صحبت کردم، بالاخره راضی شدم از پشت عکس بگیرد، بیچاره آنقدر ترسیده بود که  عکس را به من نشان داد که اطمینان دهد از قولش تخطی نکرده است. بعد آرام کنارم نشست و از نسبتم با شهید پرسید.

با برخی از شهدا رابطه معنوای قوی-تری دارم، اگر بپرسی چرا شاید نتوانم به درستی توضیح دهم که دلیلش چیست شاید بعضی اتفاقات زندگیشان شبیه به من است یا برخی شبیه انسان کاملی هستند که آروزی رسیدن به آن را دارم و یا اینکه برخی، نشانه-هایی در زندگی دارند که آنها را برایم متمایز می-کند. در این میان شهید محمد یزدانی خیلی برایم ویژه است.

شاید همه شما یک بار هم که شده از کنار مزار این شهید عبور کرده باشید، چون مزار ایشان دقبقا چند قدم پایین تر از مزار شهدای فرمانده در قطعه 24 است درست بهر پیاده-رو.

شهیدی که اول تصویر بالای مزارش مرا به خود جذب کرد و بعد خودش را به من معرفی کرد. بالای مزار این شهید یک عکس از شهید سید مجتبی هاشمی و چند تن از رزمندگان گروه چریکی فدائیان اسلام است که بر پیکر مطهر شهید محمد یزدانی در حال اقامه نماز میت هستند و زیر آن نوشته شده که شهید محمد یزدانی در روز عاشورا هنگام آب-رسانی به رزمندگان در دشت ذوالفقاریه به شهادت رسید.

همیشه بر سر مزار ایشان که می-رسیدم با حسرت این نوشته را می-خواندم و ثانیه-ای به فکر فرو می-رفتم که چه چیز می-تواند این توفیق را نصیب انسان کند که در این روز به چنین شکلی شهد شیرین شهادت را سر بکشد؟

تا اینکه کتابی از زندگی شهید سید مجتبی هاشمی به دستم رسید که روایت شهادت او را بازگو می-کرد...

 این خاطره ای که برایتان بازگو می کنم، همان خاطره نماز ظهر عاشوراست که بسیار طنین انداز شد. یکی از دوستانی که با ما به آبادان آمد شهید محمد یزدانی، جوانی رشید بود که مسئولیت امور اداری رکن یک را به ایشان واگذار کرده بودیم. کار ایشان در ارتباط با آمار و ارقام و مسائل مربوط به ثبت و ضبط پرونده رزمندگان بود. محل استراحت من وشهید هاشمی و یزدانی در یک اتاق بود. شب عاشورا بود. آن شب بعد از مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین آقای یزدانی طبق معمول برای گرفتن آمار شهدا و مجروحان به بیمارستان ها و سردخانه ها رفت.

آقای یزدانی به من گفت: «اجازه بده من با سید به خط بروم» گفتم:« کارهای اینجا چی میشه؟» گفت: «می دانم ولی اجازه بده چون دیشب خواب دیدم که شهید می شوم من دلم توی خطه!» جریان را شهید هاشمی در میان گذاشتم ایشان گفت: «اجازه بده که با من به خط بیاید» و رفتند.

چند روزی بود که بچه ها از نظر آب در مضیقه بودند. شهید یزدانی هم که در جریان بود چند عدد کلمن آب تهیه کرده بود و داخل خط سنگر به سنگر به بچه ها آب می رساند. در این بین مورد اصابت یک تیر مستقیم از توپ دشمن قرار گرفت و سرش از بدنش جدا شد. حتی قسمتی از پاهایش هم مورد اصابت قرار گرفته بود و از بقایای پیکر این جوان تنومند و رشید با قد صد و هشتاد سانتی متر چیزی باقی نمانده بود. حدود ساعت یک و نیم بعد ازظهر شهید هاشمی با صورتی خاک آلود و برافروخته آمد و به من گفت: «صندوقچی بیا رفیقت را آوردم» با آن چهره ای که از او دیدم حدس زدم چه اتفاقی افتاده است. به سمت ماشین کادیلاک رفتم و جنازه شهید را که داخل پتو پیچیده شده بود در صندوق عقب ماشین دیدم. شهادت او مصادف بود با ظهر عاشورا. شهید هاشمی بسیار متاثر شده بود و به بچه ها گفت: «جمع شوید می خواهیم وضوی خون بگیریم و نماز ظهر عاشورا را بخوانیم» و صورتش را داخل شکم پاره شهید یزدانی فرو برد و به اقامه نماز ایستاد عکس این صحنه هم موجود است. شهید هاشمی پیکر شهید یزدانی را جلو گذاشتند و همه مقابلش به اقامه نماز ایستادند. در این عکس شهید شاهرخ ضرغام، شهید غلامحسین زنهاری و همین طور آقایان عبداللهی از بچه های کمیته منطقه 5 و آقای مهندس میردامادی هم در عکس هستند. آقای مهندس میردامادی در حال حاضر استاد دانشگاه در اصفهان است و به عنوان یکی از حاضران در صف اقامه نماز به امامت آقای هاشمی حضور دارد.

حالا که دقت می-کنم، من با شهید نسبت خونی دارم، من هم دادن خون در روز عاشورا و در راه سیدالشهدا را آرزومندم، آری با شهید نسبت خونی دارم...

 

|فاء عـیـن|

چه عید بر من؟

که رویت هلال روی ماه تو ممکن نیست...

یا صاحب الزمان

|فاء عـیـن|

قوت غالب من، غم دوری توست..

بگو زکات فطره ام چند؟

یا صاحب الزمان

|فاء عـیـن|

در کربلا همانها بر حسین تیغ کشیدند

 که روزی سر سفره یتیم نوازی علی قد کشیدند..

|فاء عـیـن|

ندایی از قافله دلم به گوش می-رسد که

هان ای دل!

اگر می-خواهی با حسین بمانی باید بروی...

و من تردیدی برای رفتن ندارم

اما این روزها بیشتر از همیشه پای ارادتم لنگ است

زمین-گیر دنیا شده-ام

ضجه-های ناتوانی-ام، گوش جانم را کر کرده است

تنها نیازمند دست یاریت هستم

که بیایی

و مرا سلیمان-گونه از پلیدی-های نفسانیتم بیرون بکشی

بیشتر از همه ثانیه-های عمرم به تو مجتاجم

یا صاحب-الزمان

|فاء عـیـن|

به ما گفته-اند: علی را مردی کوفی از قبیله کنده در سال 40 هجری کشته است..

اما من می-گویم: علی به سان حقیقت زنده-ای است که هر بار، به ضرب جهلِ پیشانی پینه-بسته-های تاریخ شهید می-شود...

امان از جهل...

|فاء عـیـن|

ولایت تو که نباشد

عبادت-ام هم شقاوت خواهد بود..


 در منابع روز ضربت خوردن علی(ع) ۱۷، ۱۹ و ۲۱ رمضان گزارش شده است. اما شیخ مفید روز ۱۹ را صحیح تر می داند و ابن ابی الحدید نیز می نویسد چون این سه تن کارشان را عبادت می دانستند بنابراین آن را در شب قدر ۱۹ رمضان قرار دادند تا ثواب بیشتری برده باشند.

|فاء عـیـن|

رسم مردم این شهر همین است

یک روز پدر را به ضربت کین کشتند

یک روز پسر را ....

|فاء عـیـن|

هرچند ضربت شمشیر کاری بود

اما قصه در، او را  سالها پیش شهید کرده بود...


در این شبها به قدر انداختن دانه تسبیحی مرا هم دعا کنید..

|فاء عـیـن|

نام توست شان نزول منزلت علی، ای شبّر آل رسول..


 روایت است که در میلاد امام حسن مجتبی (ع)، جبرئیل بر پیامبر نازل می-شود و ایشان را به نام حسن بشارت می-دهد، نامی که در عرب سابقه نداشته و معادل عربی «شبّر» است، که نام پسر حضرت هارون، برادر حضرت موسی علیهما السلام، است، می-فرماید: «علی (ع) به منزله هارون برای توست با این تفاوت که پس از تو پیمبری نخواهد بود» و این شد که ولادتش شان نزول حدیث منزلت شهرت شد. 

میلاد حسن علیه السلام پسر زهرای بتول مبارک...

|فاء عـیـن|

یوسف درونم در تنگنای زلیخاها، سخت در فشار است، اگر یاریم نکنی چه ملامتی است مرا از گمراهی!

یوسف از بند نفسش آزاد بود و چاره-اش را در زندان دید و منِ گرفتار، چاره-ام در آزادی است...

پ ن: شاید یوسف علیه السلام بدسلیقه بود که از تو زندان خواست، من اگر بودم از تو رهایی می-خواستم چرا که یدالله مبسوطه..

|فاء عـیـن|

می گفت:

این دنیا مرا حبس* میشود..

پرسیدم :

چرا؟

گفت:

هر روز می باید..

مشارطه     مشارطه     مشارطه

  مراقبه      مراقبه          مراقبه

محاسبه    محاسبه       محاسبه

 معاتبه       معاتبه         معاتبه


 *یا سلمان!

انما الدنیا سجن المؤمن و جنة الکافر.

 ای سلمان!

به راستی دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است.

(امالی شیخ طوسی، ج 1، ص 356) 

|فاء عـیـن|

برای وصف توهمین بس است 

که مادر فاطمه شدن سخت است...

|فاء عـیـن|

در این حراجی دنیا،

هر بار جانم را به ثمن بخسِ هواهایم می-فروشم

و در این هر باره-ها، تنها، آشوب، سهم من است..

امروز در حوالی نگاهت،

تنها آرامش را با تو نجوا کردم

ای اطمینان بخش قلوب..

|فاء عـیـن|

کِی فقیر خواهد بود،

کسی که تمام دارایی-اش، باور به توست؟


الیس الله بکاف عبده... 

|فاء عـیـن|

عطر نرگس

حضورت را به

باغچه جانم

می-دهم

تا امید بودنت

ریشه-های باور را

در من زنده نگه دارد.

این جمعه هم نیامدم!

|فاء عـیـن|

خدایا صورتم را با سیلیِ توبه سرخ نگه می دارم تا حالت فقر و حقارت دوری از تو را بپوشانم.. در ماه ضیافت بندگان پاکت، رحمت و مغفرت ت را به من انفاق می کنی؟

|فاء عـیـن|

شیب تند قله تقوا، مرا به نفس نفس انداخته است، موانع صعود، بسیار و وقت اندک است، گویند عاشقان را راهی است بس نزدیک به کویت به بهایِ خونشان..

خدایا عاشقم میکنی؟


حدیث نوشت: مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیَتُه وَ مَن عَلی دِیَتُه وَ اَنَا دِیَتُه..

|فاء عـیـن|

ابوتراب را گفتند:

یا علی! ما فعلتَ حتی تصیرُ علیاً؟

چه کردی تا علی شدی؟

حضرت فرمود: 

انی کنتُ بوّاباً لقلبی..

نگهبان دلم بودم!


پ ن:  دل حریم خداست، پس نگهبان دلت باش!


 

|فاء عـیـن|

روزی پنج بار برمن فرض کردی که بگویم

"الله اکبر"

تا باور کنم

هر چقدر هم که گناهانم بزرگ باشد

باز تو بزرگتری

الهی نگاهی...


الهی

افْعَلْ بِی ما أَنْتَ أَهْلُهُ وَلا تَفْعَلْ بِی ماأَنا أَهْلُهُ 

فرازی از دعای سمات

|فاء عـیـن|

هر روز 

خورشید 

در میان ندبه گنجشکها 

طلوع می کند

به راستی که باید

ندبه را از آنها آموخت..

|فاء عـیـن|

‌دنیا ،

مُشتش را باز کرد ...

آنها گُل بودند و ما پوچ

خدا آنها را برد،

و زمان ما را ....


*این تصویر رو خیلی دوست دارم، حاج حسین اسکندرلو سمت چپ و حاج عباس کریمی در سمت راست. 

|فاء عـیـن|

بپا خیز

باید شتافت

همین امروز هم دیر است، داردساعت به وقت بندگی مان دیر می شود،باید زنجیرهای بهانه را از دست و پای ثانیه ها پاره کرد... بدان خیلی زود دیر می شود..


*حبیب الله(ص): ای اباذر ! از تسویف و کار امروز را به فردا انداختن بپرهیز؛ بدان که امروز از آن توست و معلوم نیست فردا نیز  تو باشی و اگر فردا نیز از آن تو باشد، از این که کارت را به موقع انجام داده ای پشیمان نمیشوی.


بحارالانوار ۳/۷۵/۷۷

 



|فاء عـیـن|

در پی احیای ثانیه های مرده ام،

اما گویا مرگشان حقیقی است...


**إِنتهزوُا فُرَصَ الخیرِ فإِنَّها تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب

فرصتهای نیک را غنیمت بشمارید؛ به درستی که فرصت هامانند گذر کردن ابر می گذرد.

 

|فاء عـیـن|

عملیات خیبر بود

قرار بود گردان حاج حسین برای پشتیبانی رزمنده ها به خط بزنند..از آسمان نقل و نبات می بارید، دو ستون پشت سر هم حرکت می کردند، حاجی هم بین دو ستون همراه بچه ها پیش می رفت، یک دفعه ستون از حرکت ایستاد، حاجی با سرعت در طول ستون حرکت می کرد تا ببینه ستون کجا زمین گیر شده

سر سه راهی شهادت

رزمنده ای سر یک جوان بسیجی رو به سینه چسبانده و نشسته بود، حاجی خم شد و گفت: "اخوی چرا نشستی؟" رزمنده گفت: "باید جنازه این جوان را به عقب برگردانم." حاجی دو زانو نشست و گفت: "راه بسته است اخوی، باید حرکت کنیم وگرنه بچه ها رو قیچی می کنند اون موقع هزار تا از این جوونها پر پر می شن.." مرد یک نگاهی به حاجی کرد، توی گوش جوان زمزمه ای کرد جنازه را بر روی زمین گذاشت

و اولین نفر پا روی جنازه "پسر"ش گذاشت.. 

و ستون باز شد...


این خاک علی اکبر زیاد دارد...

*عید مبارک

 

|فاء عـیـن|

السلام علیک یا اوّل قتیلٍ، من نسل خیر سلیلٍ من سلالة ابراهیم

سلام بر تو، ای اول کشته از نسل بهترین دودمان ابراهیم خلیل

(فرازی از زیارت ناحیه مقدسه)


 

* عید مبارک

|فاء عـیـن|

ما را

به جبر هم که شده

سر به زیر کن

خیری ندیده ایم

از این اختیاره‍ـ ‍ا


* قلبم را جامه تقوا بپوشان و تنم را به کاری که بر من می پسندی بگمار، مرا در برابر آنچه به من روی آوَرَد، به فرمانبرداری خود مشغول بدار تا آنچه را تو دشمن می داری، دوست نپندارم و آنچه را مایه خشنودی توست، دشمن ندارم.

(فـ ـرازی از زبور آل مح‍ م‍ـ ‍د، دع‍ـ ‍ای بی‍ ‍س‍ـ ‍ت و ی‍ـ ‍کم)

|فاء عـیـن|

اگر از کمند عشقت بروم

کجا گریزم؟

که خلاص بی "تو" بند است

و حیات بی "تو" زندان*

*سعدی


 پ ن:

فقد هربت‍ــُــ الیکـ‍ـَــ

به سوی "تــ ــو" گریختم ای یــ ـار

(مناجات شعبانیه)

 

|فاء عـیـن|

وقتی که تو باشی

همه هستند

حتی اگر هیچ کس نباشد..

ای همه کس من


*رب هب لی کمال انقطاع الیک

معبودا! گسستن از همه و پیوستن به خود را به من ببخش..

(مناجات شعبانیه)

 

|فاء عـیـن|

این روزها 

مملو از بهانه هایی است که "او" به سوی " بندگان" باز می گردد، و من چقدر باید دون همت باشم که بهانه های "دوست" را خرج بهشتش نکنم..


پ ن:

 امام صادق علیه السّلام فرمود : کسی که روز اوّل شعبان را روزه بگیرد، بهشت بر او واجب گردد و هر کس دو روز روزه بگیرد، خداوند در هر روز و شبی در دار دنیا به او نظر می افکند و نظر خود را به او در بهشت ادامه می دهد و هر کس سه روز روزه بگیرد، خداوند را در عرش او و بهشت خود زیارت می نماید.

( المراقبات، ص177 )

 

|فاء عـیـن|

چه شباهتی است


دست بسته[1]..


فدک[2]..


مباهله[3]..


شباهت تو به علی و فاطمه..


]1]می گویند: در سال 189ق، هارون برای اینکه از امام کاظم علیه السلام برای فرزندانش بیعت بگیرد، قصد حج کرد. او ابتدا به مدینه رفت و به وزیرش «فضل بن ربیع» دستور داد که حضرت را نزد او حاضر کنند. امام کاظم علیه السلام در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله مشغول نماز بود که در اثنای آن، حضرت را گرفته و از مسجد بیرون بردند. امام علیه السلام را در همان حال نزد هارون حاضر کردند و هارون بعد از ناسزای بسیار، دستور داد دست های آن حضرت را بسته و مخفیانه به سوی «عیسی بن جعفر» که امیر بصره بود، بفرستند.


[2]می گویند: روزی هارون به امام کاظم علیه السلام اعلام کرد که حاضر است «فدک» را به آن حضرت برگرداند. امام علیه السلام فرمود: در صورتی حاضرم فدک را بگیرم که آن را با تمام حدود و مرزهایش پس دهی. هارون پرسید: مرزهای فدک تا کجاست؟ امام فرمود: اگر حدود آن را بگویم، هرگز پس نخواهی داد. هارون اصرار کرد و سوگند یاد نمود که این کار را انجام خواهد داد. امام حدود فدک را چنین تعیین فرمودند: حد اولش، سرزمین عدن، حد دومش، سمرقند و حد سومش، آفریقا و حد چهارم آن نیز مناطق ارمنیه و دریای خزر است. هارون با شنیدن هر یک از این حدود، به شدت ناراحت شد و نتوانست خود را کنترل کند. لذا با خشم و ناراحتی گفت: به این ترتیب چیزی برای ما باقی نمی ماند. امام علیه السلام با این کلمات، آرمان بزرگ خویش را که تشکیل حکومت ناب اسلامی در سراسر جهان است، بیان کرد.


[3]می گویند: هارون را اصرار بر این مسئله بود که بنی عباس از نظر وراثت به مقام خلیفگی پیامبر سزاوارترند؛ زیرا عباس جدّ اصلی اینان عموی پیامبر بود. غافل از آن که مسئله امامت عهدی الهی است، نه منصبی مالی و ارثی. امام موسی کاظم علیه السلام نیز در مقام استدلال و اثبات حقانیت خود به آیه مباهله استناد می کرد که در آن رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، علی علیه السلام و خاندان او، فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام ، را نفس و جان خود معرفی کرد.

|فاء عـیـن|

این مقاله را برای موعود نوشتم اما به دلایلی ارسال نشد...

درادامه آن را بخوانید..

|فاء عـیـن|

آیت الله شهیددستغیب:


اگرسگ گرسنه ای به شما روی بیاوردوهمراه شما نان و گوشت باشد.

آیا به گفتن چخ سگ میرود؟!

چوب هم بلند کنی فایده ندارد،او گرسنه است وچشمش به غذا و دست بردار نیست.

اما اگر هیچ همراه نداشته باشی، می فهمد چیزی نداری و میرود...


دل شما مورد نظر شیطان است...

نگاهی به دل می کند اگر آذوقه اش در آن بود، (حب مال، زر و زیور، شهوت،بخل،حسادت و...) همانجا متمرکز میشود صدبارهم بگویی :

( اعوذبالله من الشیطان الرجیم ) فایده ندارد.

اگر طعمه اش را دور کنی آنگاه می بینی با یک استغفار فرار می کند. 


|فاء عـیـن|

علامه حسن زاده آملی (حفظه الله) :


انسان بدون استقامت به جایی نمیرسد، و استقامت عبارت است از مراقبت. اگر فرد در طول روز متوجه خداوند باشد و بداند که حساب و کتابی درکار است و ادب محضر خدا را رعایت کند، او در حال مراقبت است.


[نشریه قرآنی بشارت، ش۶، ص۳۰]


|فاء عـیـن|

به آیت الله اراکی عرض کرد:

موعظه ای بفرمایید.

 آقا پرسیدند : شغلتان چیست ؟!

گفت: نجار هستم.

 اقا فرمودند :

پس یک دری هم ، برای دلت بساز ، تا هر کس وارد نشود.

ای یک دله و صد دله ، دل یک دله کن

مهر دگران را ز دل خود یله کن ...

|فاء عـیـن|

فصل ، در مشارطه و مراقبه و محاسبه است و از امورى که لازم است از براى مجاهد، مشارطه و مراقبه و محاسبه است .مشارطه آن است که در اول روز مثلا با خود شرط کند که امروز برخلاف فرموده خداوند تبارک و تعالى رفتار نکند. و این مطلب را تصمیم بگیرد. و معلوم است یک روز خلاف نکردن امرى است خیلى سهل ، انسان مى تواند به آسانى از عهده برآید. تو عازم شو و شرط کن و تجربه نما ببین چقدر سهل است . ممکن است شیطان و جنود آن ملعون بر تو این امر را بزرگ نمایش دهند، ولى این از تلبیسات آن ملعون است ، او را از روى واقع و قلب لعن کن ، و اوهام باطله را از قلب بیرون کن ، و یک روز تجربه کن ، آن وقت تصدیق خواهى کرد.

و پس از این مشارطه ، باید واردمراقبه شوى . و آن چنان است که در تمام مدت شرط. متوجه عمل به آن باشى ، و خود را ملزم بدانى به عمل کردن به آن ، و اگر خداى نخواسته در دلت افتاد که امرى را مرتکب شوى که خلاف فرموده خداست ، بدان که این از شیطان و جنود اوست که مى خواهند تو را از شرطى که کردى باز دارند. به آنها لعنت کن و از شر آنها به خداوند پناه ببر، و آن خیال باطل را از دل بیرون نما، و به شیطان بگو که من یک امروز با خود شرط کردم که خلاف فرمان خداوند تعالى نکنم ، ولى نعمت من سالهاى دراز است به من نعمت داده ، صحت و سلامت و امنیت مرحمت فرموده و مرحمتهایى کرده که اگر تا ابد خدمت او کنم از عهده یکى از آنها برنمى آیم سزاوار نیست یک شرط جزئى را وفا نکنم . امید است انشاءالله شیطان طرد شود و منصرف گردد و جنود رحمان غالب آید. و این مراقبه با هیچ یک از کارهاى تو، از قبیل کسب و سفر و تحصیل و غیرها، منافات ندارد.

و به همین حال باشى تا شب که موقع محاسبه است . و آن عبارت است از اینکه حساب نفس را بکشى در این شرطى که با خداى خود کردى که آیا به جا آورد، و با ولى نعمت خود در این معامله جزئى خیانت نکردى ؟ اگر درست وفا کردى ، شکر خدا کن در این توفیق و بدان که یک قدم پیش رفتى و مورد نظر الهى شدى ، و خداوند انشاءالله تو را راهنمایى مى کند در پیشرفت امور دنیا و آخرت ، و کار فردا آسانتر خواهد شد. چندى به این عمل مواظبت کن ، امید است ملکه گردد از براى تو به طورى که از براى تو کار خیلى سهل و آسان شود، بلکه آن وقت لذت مى برى از اطاعت فرمان خدا و از ترک معاصى در همین عالم ، با اینکه اینجا عالم جزا نیست لذت مى برد و جزاى الهى اثر مى کند و تو را ملتذ مى نماید.

و بدان که خداى تبارک و تعالى تکلیف شاق بر تو نکرده و چیزى که از عهده تو خارج است و در خور طاقت تو نیست بر تو تحمیل نفرموده ، لکن شیطان و لشکر او کار را بر تو مشکل جلوه مى دهند. و اگر خداى نخواسته در وقت محاسبه دیدى سستى و فتورى شده در شرطى که کردى ، از خداى تعالى معذرت بخواه و بنا بگذار که فردا مردانه به عمل شرط قیام کنى . و به این حال باشى تا خداى تعالى ابواب توفیق و سعادت را بر روى تو باز کند و تو را به صراط مستقیم انسانیت برساند.

|فاء عـیـن|

یک عمر، انتظار، مرا پیر کرده است
دنیا مرا دوباره زمین گیر کرده است
شب در سکوت مبهم خود آفتاب را
در چشم کور صاعقه زنجیر کرده است
از ابرهای تیره بپرسید این سؤال:
خورشید این قبیله چرا دیر کرده است؟
هر وقت از زمانه تو را کرده ام طلب
در پاسخم اشاره به تقدیر کرده است
آیینه ای شکسته به همراه بادها -
نام تو را شنیده و تکثیر کرده است
برگرد ای حماسه ی جاوید روزگار
حال خوشم بدون تو تغییر کرده است
این جمعه کاش بشنوم از سوی آسمان
"شاعر! دعای عهد تو تأثیر کرده است"...
 
حسین سنگری


|فاء عـیـن|

حضرت علامه حسن زاده (روحی فداه):


باید از الان شروع کرد.

هرچه حضور و خلوت و

 سکوت و صوم و ذکر و

 عند الذکر بودن بیشتر

باشد قوی تر میشوید.


منبع:صد و ده اشاره

|فاء عـیـن|

آهنگری  تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سال‌ها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگی‌اش اوضاع درست به نظر نمی‌آمد. حتی مشکلاتش مدام بیش‌تر می‌شد، یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت: «واقعا که عجبا. درست بعد از این که تصمیم گرفته‌ای مرد خداترسی بشوی، زندگی‌ات بدتر شده، نمی‌خواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام رنجهایی که در مسیر معنویت به خود داده‌ای، زندگیی‌ات بهتر نشده.آهنگر مکث کرد و بلافاصله پاسخ نداد.سرانجام در سکوت، پاسخی را که می‌خواست یافت.

این پاسخ آهنگر بود:

در این کارگاه، فولاد خام برایم می‌آورند و باید از آن شمشیر بسازم. می‌دانی چه طور این کار را می‌کنم؟ اول تکه‌ی فولاد را به اندازه‌ی جهنم حرارت می‌دهم تا سرخ شود. بعد با بی‌رحمی، سنگین‌ترین پتک را بر می‌دارم و پشت سر هم به آن ضربه می‌زنم، تا این که فولاد، شکلی را بگیرد که می‌خواهم. بعد آن را در تشت آب سرد فرو می‌کنم، و تمام این کارگاه را بخار آب می‌گیرد، فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله می‌کند و رنج می‌برد. باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست بیابم. یک بار کافی نیست.آهنگر مدتی سکوت کرد و سپس ادامه داد:

گاهی فولادی که به دستم می‌رسد، نمی‌تواند تاب این عملیات را بیاورد. حرارت، ضربات پتک و آب سرد، تمامش را ترک می‌اندازد. می‌دانم که این فولاد، هرگز تیغه‌ی شمشیر مناسبی در نخواهد آمد. آنوقت است که آنرا به میان انبوه زباله‌های کارگاه میاندازم.باز مکث کرد و بعد ادامه داد: می‌دانم که در آتش رنج فرو می‌روم. ضربات پتکی را که زندگی بر من وارد کرده، پذیرفته‌ام، و گاهی به شدت احساس سرما می‌کنم. انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج می‌برد. اما تنها دعایی که به درگاه خداوند دارم این است :

«خدای من، از آنچه برای من خواسته‌ ای صرفنظر نکن تا شکلی را که  می‌خواهی ، به خود بگیرم. به هر روشی که می‌پسندی  ادامه بده ؛ هر مدت که لازم است، ادامه بده، اما هرگز، هرگز مرا به کوه زباله‌های فولادهای بی فایده پرتاب نکن».

 

 

|فاء عـیـن|

فایل صوتی زیر از استاد صفایی حائری( عین صاد) توصیه می شود حتما گوش کنید..


دانلود
حجم: 2.32 مگابایت


|فاء عـیـن|

آیت  الله حسن زاده آملی:

نفس به گونه اى است که اگر صد و بیست و چهار هزار پیامبر را در پیش پاى او قربانى کنند و بگویند که تو دست از انسان بردار، وى پذیرد مگر آنکه او را گرسنه نگه دارى که گرسنگى او را خاکمال مى کند. 

|فاء عـیـن|

«خَیرُ الاُمُور اوسَطَها» پس سه شنبه ها
حال و هوای شعر فقط جمکرانی است

|فاء عـیـن|

مستند بعد از خمینی از جمله مستندهایی است که دیدنش برای نسل سوم انقلاب به بعد ضرورت دارد چرا که جهل در موضوعی انسان را به انحراف می کشاند، یکی از کم کاریهایی که بعد از انقلاب بویژه در سالهای اخیر به چشم می خورد عدم معرفی آرمانهای انقلاب و بازگو کردن شخصیت امام است که منجر به تحریف آرمانهای انقلاب و بویژه چهره امام راحل شده است از این رو بود که حضرت آقا در سخنرانی 14 خرداد 1394 از تحریف چهره امام صحبت کردند و در بخشی از سخنانشان فرمودند:

«در زمان حیات امام هم برای تحریف شخصیّت امام کار میشد؛ از یک‌طرف دشمن بود که از اوّل انقلاب سعی کرد در تبلیغات جهانی خود امام را به‌صورت یک انقلابی خشک و خشن - از نوع آنچه در تاریخ انقلابهای بزرگ و معروف عالم مثل انقلاب فرانسه، انقلاب مارکسیستی شوروی و بعضی از انقلابهای دیگر می‌شناسیم - معرّفی کند؛ یک انسانی که خشک است و خشن است و گره ابروی او باز نمیشود و صرفاً نگاه میکند به مقابله‌ی با دشمن و هیچ عاطفه‌ای، هیچ انعطافی در او نیست؛ امام را این‌جوری معرّفی میکردند که این غلط بود. بله، امام قاطع بود، غیر متزلزل بود، در تصمیم خود - همان‌طور که حالا عرض خواهم کرد - انسانی راسخ بود لکن مظهر عاطفه بود، مظهر لطافت بود، مظهر محبّت بود، مظهر دلداری و دلدادگی در مقابل خدا و در مقابل خلق خدا، بخصوص نسبت به قشرهای مظلوم و مستضعف جامعه بود؛ این کاری بود که دشمن از روز اوّل در انقلاب ما، در تبلیغات جهانی نسبت به امام انجام میداد.

 در داخل هم بعضی ندانسته، بعضی هم دانسته [شخصیّت امام را] تحریف میکردند؛ حتّی زمان حیات خود امام. هر حرفی را که به‌نظرشان پسندیده بود، به امام نسبت میدادند؛ درحالی‌که ارتباطی به امام نداشت. بعد از رحلت امام هم همین جریان ادامه داشته است؛ حتّی تا آنجایی که بعضی حرفها و بعضی اظهارات، امام را به‌صورت یک آدم لیبرال که هیچ قید و شرطی در رفتار او در زمینه‌های سیاسی، حتّی در زمینه‌های فکری و فرهنگی وجود ندارد معرّفی میکنند؛ این هم بشدّت غلط و خلاف واقع است. ما اگر بخواهیم شخصیّت امام را به معنای واقعی کلمه پیدا کنیم، این راه دارد؛ اگر ما این راه را - که عرض خواهم کرد - رفتیم، مطلب حل خواهد شد والّا امروز کسانی می‌آیند طبق میل خود و سلیقه‌ی خود یک‌جور امام را معرّفی میکنند، ممکن است در فرداها کسان دیگری بیایند و بر طبق سلایق دیگری، بر طبق حوادث دیگری که در دنیا پیش می‌آید، مصلحت بدانند که امام را جور دیگری معرّفی کنند؛ این نمیشود. محبوبیّت امام در بین مردم یک چیز ماندگار است؛ این را نتوانست دشمن از بین ببرد؛ برای همین، مسئله‌ی تحریف شخصیّت امامِ نافذ در دلهای مردمان زیادی - در کشور و بیرون از کشور - خطر بزرگی محسوب میشود.»

دراین مستند می توان  بخشی از سختی هایی که برای رسیدن این شجره طیبه به دست ما، متحمل شده اند را مشاهده کرد هر چند که این تصاویر تنها بخش کوچکی از خون دل هایی است که دوستان انقلاب خورده اند اما همین هم بس غنیمت است. ساخت و حتی باز نشر چنین مستندهایی در جمع‌هایی که حضور داریم می‌تواند یک فریضه باشد . یادمان باشد بجای اینکه دائم بگوییم انقلاب برای ما چه کرد کمی هم بگوییم ما برای انقلاب چه کردیم؟

 

دانلود مستند از سایت اصلی

قسمت اول 

قسمت دوم

|فاء عـیـن|


یقینا خدا به اندازه وزن ذره ای [به احدی] ستم نمی کند و اگر [هم وزن آن ذره] کار نیکی باشد، آن را دو چندان می کند و از نزد خود پاداشی بزرگ می دهد.


دل نوشت :خدایا می دانم به اندازه ذره ای به احدی ظلم نمی کنی و از عادل غیر از این شایسته نیست اما به حق مهدی فاطمه با شیعیان و محبین فاطمه با فضلت رفتار کن که از دچار شدن به عدالتت بیمناکیم.

الهی عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک یا کریم
|فاء عـیـن|

|فاء عـیـن|

این همه دراینترنت وکتابها میگردی دنبال اینکه آقای قاضی چی گفته آقای بهجت چی گفته، این همه این در و آن در میزنی،چی شد آخر ؟ 

تو هنوز جواب مادرت رو تلخ میدی !! هنوز قلبت بلد نیست خوبیها رو حس کنه، نیکی ها رو دریافت کنه و فقط اشکال و ایرادها رو زود چشمت می بینه، نگاهت را کنترل نمکنی، خانم حجابت را حاضر نیستی کامل کنی، میخوای بشی" سالک "بنده خدا ؟!

قدم اول ترک معصیت استبه اندازه خودت، نمیگم معصوم بشی ولی تلاش کن.

در خانواده خوب رفتار کنید که همسرانتان مشتاق شما باشند، اخلاقیاتتون رو روش کار کنید و اصلاح کنید، عاق والدین انسان را صد فرسخ عقب میاندازد...

خود ملا حسین قلی همدانی(ره) از قبر بیرون بیاد و بشه مرشدت، ولی عاق والدین باشی، یا ترک معصیت نکرده باشی، به جایی نمیرسی، حواست باشه.

نگاه نامحرم تیری است که انسان را به زمین میزند و سخت بشود که بلند شوی.

اگر اول و قبل از هر چیز، معصیتت را ترک نکنی، بقیه کارهایت بیهوده است.

استاد فاطمی نیا


|فاء عـیـن|

سعدی در باب هفتم گلستان گوید : بزرگی را پرسیدم از معنی این حدیث که "اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک" ؟

 گفت به حکم آنکه هر آن دشمنی را که بر وی احسان کنی دوست گردد، مگر نفس را که هر چند مدارا بیشتر کنی مخالفت زیاده کند . 

 هزار و یک نکته. نکته ۶۵۹ علامه حسن زاده آملی

|فاء عـیـن|


به مناسبت رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بخشی از وصیت علامه حلی به فررزندش را که موجب تقویت ارتباط با پیامبر عظیم‌الشان است و در روایات نیز از موارد قرب به ایشان محسوب می‌شود همچنین موجب شمول شفاعت حضرت می گردد بازنشر می‌کنیم.

العاقل یکفی الاشاره

بر تو باد نیکى با اولاد پیامبر، که خداوند با تاکید درباره آنان سفارش نموده و دوستى ایشان را مزد رسالت قرار داده است، آنجا که مى‌فرماید: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فى القربى»1؛ بگو بر این رسالت مزدى از شما، جز دوست داشتن خویشاوندان، نمى‌خواهم.» سول خدا فرمود: همانا روز رستاخیز چهار دسته را شفاعت مى‌کنم اگر چه گناهان فراوانى داشته باشند:

کسى که فرزندانم را یارى نماید، و کسى که در تنگنا با اموالش به اولاد من کمک نماید، و کسى که با زبان و دل به آنان محبت ورزد، و کسى که براى رفع نیازهاى فرزندان تبعید شده یا رانده شده‌ام، تلاش نماید.2

امام صادق(علیه السلام) فرمود: روز قیامت منادى ندا مى‌دهد که: اى مردم خاموش شوید که محمد - درود خداوند بر او و آلش - با شما سخن مى‌گوید: مردم ساکت مى‌شوند و پیامبر و آل او مى‌ایستند و پیامبر مى‌گوید: اى مردم! هر کس به من خدمتى نموده یا نیکى کرده و یا منتى بر من دارد، بلند شود تا پاداشش دهم. مردم در پاسخ مى‌گویند: پدران و مادرانمان به فدایت چه خدمتى، و چه منتى؟ و چه احسانى ما نسبت به شما نموده‌ایم؟ این خدا و پیامبراند که بر همه خلایق نیکى و احسان نموده و منت دارند. آنگاه پیامبر مى‌فرماید: آن که یکى از اولاد مرا پناه داده، یا نیکى نموده، یا لباس پوشانده، یا سیر نموده، بایستد تا پاداشش دهم. پس عده‌اى که چنین کرده بودند بلند مى‌شوند، و از جانب خداوند ندا مى‌آید که: اى محمد! اى حبیب من! پاداش آنان را به تو واگذار نمودم. در هر کجاى بهشت که مى‌خواهى سکنایشان ده . و پیامبر آنان را مسکن مى‌دهد، در جایى که از محمد و خاندانش محجوب نباشند. 3

1-آیه3سوره شورى/ 23

2- وسائل الشیعه، باب 17 از ابواب فعل المعروف، از کتاب الامر بالمعروف، ح 2

3- وسائل الشیعه، باب 17 از ابواب فعل المعروف، ح 3

|فاء عـیـن|

آقای عزیز! خانم گرامی!

حرف بشنوید. دستورالعمل انسان ساز را «القرآن مأدبه الله» را در متن زندگیتون پیاده کنید وگرنه حسرتی در پیش دارید، آهی از نهادتون بر می آید که جهنم از روی آن «آه» انفعال دارد و خجالت می کشد. حرف بشنوید، برای سنگ و گل، جان و دل را از دست ندهید. دنیا شما رو شکار نکند. روزیِ هر کسی، نعمت هر کسی، سفره هر کسی روی حساب (تقسیم شده هست). حلالتون را حرام نکنید!ا

 

|فاء عـیـن|

 محمدتقی بهلولسفارش می کرد که برای رفع مشکلات، بعداز هر نماز واجب، هر قدر توانستید این ذکر را بگویید که تأثیر بسیاری دارد:

 اللّهمّ أغننی بِحَلالِکَ عَن حَرامِک و بِطاعَتِکَ عَن مَعصیَتِک و بَفَضلِک عَمنَّ سِواک.

از قول مرحوم آیت الله کشمیری(ره) نیز نقل شده است که از مرحوم قاضی(ره) درخواست کیمیا و راهنمایی رسیدن به آن را کردم، ایشان فرمودند: این ذکر را بسیار بگو که خود کیمیاست.

|فاء عـیـن|

آیت الله سید محمد حسین حسینی تهرانی در کتاب روح مجرد می فرمایند:

« آقای قاضی برای گذشتن از نفس اماره و خواهش های مادی و طبعی و شهوی و غضبی که غالباً از کینه و حرص و شهوت و غضب و زیاده روی در تلذذات بر می خیزد، روایت عنوان بصری را دستور می دادند به شاگردان و تلامذه و مریدان سیر و سلوک إلی الله، تا آن را بنویسند و بدان عمل کنند. یعنی یک دستور اساسی و مهم، عمل طبق مضمون این روایت بود. و علاوه بر این می فرموده اند باید آن را در جیب خود داشته باشند و هفته ای یکی، دو بار آن را مطالعه نمایند.»

فایل pdf حدیث را کنید.دریافت

حجم: 61.8 کیلوبایت


بعدا نوشت: کتابی که در پست "راز دیدار علم" معرفی کردم شرح همین حدیث و بیان نکات آن به زبانی شیواست که توصیه میکنم حتما بخوانید.
|فاء عـیـن|

بارها در تنهایی ام به خودم قول داده ام گناه نکنم ولی بعدا نمی توانم عمل کنم و قلباً ناراحت می شوم. چه کنم؟

 

پاسخ استاد قاسمیان:

این بحث ابعاد زیادی دارد ولی من یکی از راهکارها را فقط عرض میکنم و آن این که خودتان را در محیط های بد قرار ندهید. در محیط های بد، میل انسان به گناه زیاد می شود و گناه کردن برایش ساده می شود.

حضرت موسی (ع) به بنی اسرائیلی ها گفت و در قرآن آورده شده که وَاجْعَلُواْ بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً -یونس 87- خانه هایتان را مقابل هم بسازید. وقتی خانه ها مقابل هم باشد چشم در چشم هم هستید و بازخورد مثبت به هم می دهید و همدیگر را تقویت می کنید.

یک نفر وقتی در محیط خوب با جمع و رفقای خوب می رود ارزش دارد و حتی همین که فرد به واسطه حیا از یک جمعی گناه نکند و رودربایستی انگار داشته باشد چیز خوبی است! ارتباط با آدم های خوب و رفتن به مسجد و هیئت و .. آدم را تقویت می کند.

در مقابل اگر کسی به محیط های بد برود و حرف های بد و ارتباطات با نامحرم هست و مسائل اعتقادی که در آن جا مطرح می کنند خوب نیست و در شبکه های اجتماعی که هستند حرف ها و تصاویر بد هست، این درست نیست و فرد نباید شرکت کند. به عبارتی زمینه خطا کردن را از خودشان بگیرند تا بتوانند تمرکز کنند. باید زمینه را فراهم کنیم و در جایی باشیم که هجمه گناه کمتر باشد تا صدای فطرت شنیده شود.

این را مقدم کردم چون جوانان این مشکل را دارند که بعضا صحنه های بد می بینند، با افراد بی قید می گردند، فیلم نامناسب می بینند، در عین حال توقع دارند به گناه آلوده نشوند. زمینه را باید سلب کنیم. از آن طرف هم از باب اِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ -هود 114- پای فرد به مسجد و محیط خوب باز شود ذره ذره پا از جاهای بد کنده می شود.

بعد هم توقع نداشته باشیم از لحظه تصمیم یکباره تغییر کنیم. این توقع هم فرد را اذیت میکند. در حالیکه انسانی که تصمیم گرفته گناه نکند هم گناه می کند، مهم این است که پشت سر گناه استغفار داشته باشد.

 

از مجموعه پرسش و پاسخ های جلسه 25 برنامه یاد خدا، هفتم آذر94


 

|فاء عـیـن|

عزیزان ! به صرف حرف شنیدن ، فهمیدن و دانستن ، مطلوب نهایی حاصل نمیشود . تا انسان انچه را که فهمیده است در کشور وجود خویش پیاده نکند ، کار تمام نمیشود و علمش جز حجاب اکبر نخواهد بود حجاب اکبر علم همان است که انسان در سرحدعلم فکری و حصولی توقف کند و خودرا ازنیل به معرفت شهودی باز دارد. با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمیشود . باید دست درازکرد و از حلوا تناول کرد و از شیرینی ان بهره برد.

دانایان عالمان به معرفت فکری فراوان اند، 

اما هنر از آن کسی هست که معرفت فکری را مقدمه معرفت شهودی قرار داده است ؛ 

"طوبی لهم و حسن مآب "

 

شرح  رساله انسان کامل ازدیدگاه نهج البلاغه حضرت علامه حسن زاده آملی روحی الفداء

|فاء عـیـن|

|فاء عـیـن|

به مناسبت شهادت آیت الله سید حسن مدرس بخشی از نظر امام خامنه ای را در خصوص این بزرگ مرد بازنشر می کنیم.


این‌که ما میگوییم سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست - که مرحوم مدرّس حرف درستی زد و امام آن را تأیید کرد - معنای واضحی دارد؛ اما یک روی دیگرش این است که سیاست ما باید دیندارانه و پرهیزگارانه باشد. هر کار سیاسیای خوب نیست. بعضی کسان هستند که به کار سیاسی، فقط مثل یک کار سیاسیای که هیچ گرایشی به دینداری ندارد، نگاه میکنند. هدف این است که این کار، سیاسی پیش برود. این درست نیست؛ کار سیاسی باید متدیّنانه باشد. همه چیزهایی که در شرع حرام است، به توانِ دو در کار سیاسی باید مورد توجّه قرار گیرد و معتبر شمرده شود. کار سیاسی باید به دور از بی‌پروایی باشد.

در جای دیگر می‌فرمایند:

امام رضوان‌اللَّه‌علیه بارها اسم «مدرّس» را میآوردند. مگر خصوصیت مدرّس چه بود؟ از مدرّس عالِمتر هم داشتیم. مدرّس خصوصیت عمده‌اش این بود که هیچ عامل ارعاب و تهدید و تطمیع و فریبگری در او اثر نمیکرد. همان وقتی که علی‌الظّاهر فضا را بر ضدّ او آن‌چنان متشنّج کرده بودند که علیهش شعار میدادند، او ایستاد و حرف خودش را زد. این خصوصیت یک نماینده خوب در مجلس است. بعضیها زود مرعوب میشوند! من بارها عرض کرده‌ام که قدرتهای استکباری - یعنی همین قدرتهای سلطه‌گرِ جهانی - که مرتّب روی این کشور و آن کشور دست میاندازند و دولتها و ملتها را زیر یوغ خودش میکشانند، عمده کارشان از ترساندن میگذرد. قدرت واقعیشان آن قدر نیست که بر زبان می‌آورند. بدیهی است این همه که اینها با این انقلاب و با این کشور بدند، اگر قدرت داشتند، تاکنون این انقلاب این‌طور رشد نمیکرد و این‌گونه نمی‌ماند. آیا این خود دلیل نیست که سلطه‌گران امریکا و صهیونیستهای عالم، آن‌چنان که ادّعا میکنند، قدرت ندارند!؟ اینها عمده کارشان را از راه تهدید و مرعوب کردن پیش میبرند. نماینده باید کسی باشد که مرعوب نشود. چه کسی مرعوب نمیشود؟ آدمی که دلش به خدا متّکی باشد. وقتی انسان به خدا متوکّل بود، از هیچ‌کس مرعوب نمیشود.


دل نوشت: روحانیی چون مدرس هم آرزوست!
|فاء عـیـن|

در نظرم است که در یک روایتی است که رسول خدا که مبعوث شد، آن شیطان بزرگ فریاد کرد و شیطانها را دور خودش جمع کرد و اینکه مشکل شد کار بر ما.1

شما می‏دانید که ایران در مدت حکومت این دو خبیث،2 که حکومتشان هم برخلاف قانون بود ـ یک بُرهه‏ای از زمان گرفتار انگلستان بود و بعدش گرفتار امریکا؛ یعنی عمده‏اش امریکا. رضا خان را انگلیسها آوردند و مأمورش کردند برای ما، و محمدرضا را متفقین که آمدند ایران ـ به حسب گفتۀ خودش ـ صلاح دیدند که محمدرضا باشد. البته آنها صلاح ملت را که نمی‏دیدند، صلاح خودشان را می‏دیدند. در طول این مدت هم گرفتاریهای همه جانبۀ ملت ما را ـ چه زنها و چه مردها ـ همه می‏دانید. شاید بسیاریش را یادتان نباشد که من یادم است که اینها در زمان رضا خان به اسم اتحاد شکل، به اسم کشف حجاب، چه کارها کردند، چه پرده‏ها دریدند از این مملکت. چه زورگوییها کردند و چه بچه‏ها سقط شد در اثر حمله‏هایی که اینها می‏کردند به زنها که چادر را از سرشان بکشند. آن زمان گذشت با تلخی، و همان متفقینی که این را آورده بودند؛ یعنی انگلیسها که آورده بودند، همانها او را از اینجا بردند و اعلان هم کردند. در رادیوی دهلی که آن وقت دست اینها بود، اعلام کردند که ما این را آوردیم و بعد که خیانت کرد، بردیم. و بعد هم جواهراتی که جمع کرد و چمدانها را بست و برد و در کشتی گذاشت که همراهش ببرد، بین راه ـ آنطوری که یکی از همراهانش نقل کرده بودند بین راه ـ یک کشتی مخصوص حمل دواب آوردند متصل کردند به آن کشتی، و رضا خان را آنجایی که جایش باید باشد آنجا بردند. و او گفته بود که چمدانها؟ گفتند: چمدانها بعد می‏آید. او را بردند به آن جزیره و چمدانها را هم آنها بردند و خوردند.

بعد نوبت غارتگری به این دومی رسید که آن را اکثراً یادتان است؛ یعنی اواخرش را که همه یادتان است. از اولش هم بسیاریتان یادتان است که اینها چه کردند، و چه جنایاتی در این مملکت کردند با چه اسماء فریبنده. مع‏الأسف از این تبلیغات همه جانبه‏ای که اینها کردند بعضی از افراد باورشان آمده است، و بعضیها هم که شریک جرم‏اند با آنها و حالا هم مشغول فعالیت هستند. اینها همان شیاطینی هستند که حالا به فریاد امریکا، مشغول انجام عمل هستند، مشغول شیطنت هستند. و باید ملت ما با هوشیاری، با بیداری این توطئه‏ها را خنثی کند.

1 ـ نهج‏ البلاغة، خطبۀ 234، خطبة القاصعة، بحارالانوار، ج 15، ص 258، ح 9. المستدرک، حاکم نیشابوری، ج 4، ص 324.

2 ـ رضا خان و پسرش محمدرضا پهلوی.

منبع تصویر  جلد 21 صحیفه نور، صفحه 74

منبع نوشته:

14/08/1358 در جمع کارکنان بیمه مرکزی


در این سری پست ها به دنبال نشان دادن چهره خمینی کبیر بدون روتوشهای لیبرالیستی هستیم.

|فاء عـیـن|

|فاء عـیـن|

اگر روزگار وقت زندگی مرا از تو  [ای حسین(ع) ]  به تأخیر انداخت و یاری و نصرت تو در کربلا در روز عاشورا نصیب من نشد، اینک من هر آینه صبح و شام به یاد مصیبتهای تو ندبه می کنم و به جای اشک بر تو خون گریه می کنم...


فرازی از زیارت ناحیه مقدسه

|فاء عـیـن|

شرط اصلی برای دانستن، عمل کردن است اگر قصد بر عمل کردن نداری پس سعی کن ندانی چون علم بی عمل، سواد است که ریشه‌اش سیاهی است. پس اگر اهل عملی بخوان.


شرح ماجرا به نقل از فرزند آیت الله شبیری زنجانی از زبان پدر بزرگوارشان این‌گونه نقل می‌شود که :در سفری که امام خمینی(ره) و پدرم برای زیارت به مشهد مقدس رفته بودند امام در صحن حرم امام رضا (ع) با سالک الی الله حاج حسنعلی نخودکی مواجه می‌شوند. امام امت (ره) که در آن زمان شاید در حدود سی الی چهل سال بیشتر نداشت وقت را غنیمت می شمارد و به ایشان می‌گوید با شما سخنی دارم.حاج حسنعلی نخودکی می‌گوید: من در حال انجام اعمال هستم، شما در بقعه حر عاملی (ره) بمانید من خودم پیش شما می‌آیم. بعد از مدتی حاج حسنعلی می‌آید و می‌گوید چه کار دارید؟امام (ره) خطاب به ایشان رو به گنبد و بارگاه امام رضا (علیه‌السلام) کرد و گفت: تو را به این امام رضا، اگر (علم) کیمیاداری به ما هم بده؟حاج حسنعلی نخودکی انکار به داشتن علم (کیمیا) نکرد بلکه به امام (ره) فرمودند:اگر ما «کیمیا» به شما بدهیم و شما تمام کوه و در و دشت را طلا کردید آیا قول می‌دهید که به جا استفاده کنید و آن را حفظ کنید و در هر جایی به کار نبرید؟امام خمینی (ره) که از همان ایام جوانی صداقت از وجودشان می‌بارید، سر به زیر انداختند و با تفکری به ایشان گفتند: نه نمی‌توانم چنین قولی به شما بدهم.

 حاج حسنعلی نخودکی که این را از امام (ره) شنید روبه ایشان کرد و فرمود: حالا که نمی‌توانید «کیمیا» را حفظ کنید من بهتر از کیمیا را به شما یاد می‌دهم و آن این که:بعد از نمازهای واجب یک بار آیه الکرسی را تا «هو العلی العظیم» می‌خوانی.و بعد تسبیحات فاطمه زهرا سلام الله علیها را می‌گویی. ۳۴ الله اکبر ۳۳ الحمد الله ۳۳ سبحان الله ۱ لااله الا الله و بعد سه بار سوره توحید «قل هو الله احد ... » را می‌خوانی.و بعد سه بار صلوات می‌گویی: اللهم صل علی محمد و آل محمدو بعد سه بار آیه مبارکه:وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا ؛(سوره طلاق آیه ۲ و ۳) (هرکس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‌کند و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد، و هرکس بر خداوند توکل کند کفایت امرش را می‌کند، خداوند فرمان خود را به انجام می‌رساند، و خدا برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است.)

 

|فاء عـیـن|

تمام سفارشات این بین، به تو اهتمام در ترک معصیت است. اگر این خدمت را انجام دادی، آخر الأمر تو را به جاهای بلند خواهد رسانید.

البتّه البته در اجتناب از معصیت کوتاهی مکن و اگر خدای نکرده معصیت کردی زود توبه نما و دو رکعت نماز به جا آور و بعد از نماز هفتاد مرتبه استغفار کن و سر به سجده بگذار و در سجده از حضرت پروردگار عفو بخواه و امیدوارم عفو بفرماید

1- معاصی کبیره در بعضی رساله عملیه، ثبت شده یاد بگیر و ترک نما. و زینهار پیرامون غیبت و دروغ و اذیت مگرد.

2- اقلاّ یک ساعت به صبح مانده بیدار شو و سجده به جا بیاور و آنچه در منهاج النجاة مرحوم ملا محسن فیض، رضوان اللّه جلّ جلاله علیه، مذکور است کافی و شافی است از برای عمل شب و روز تو، به همان نحو عمل نما.

3- وسعی کن که عمل و ذکرت به محض زبان نباشد و با حضور قلب باشد که عمل بی حضور، اصلاح قلب نمی کند، اگر چه ثواب کمی دارد.

4- البتّه البتّه از غذای حرام فرارکن. مخور مگر حلال.

5- غذا را کم بخور، یعنی زیاده برحاجت بُنیه مخور. نه چندان بخور که ضعفت بیاورد و به سبب ضعف از عبادت مانع شود.

6- هر قدر بتوانی روزه بگیر به شرطی که شب جای روز را پر نکنی.

7- الحاصل، غذا به قدر حاجت بدن ممدوح و زیاد، و کم هر دو مذموم

8- و شروع کن به نماز با قلب پاک از حقد و حسد وغَلّ و غش مسلمانان، و لباس و فرش و مکان نمازت باید مباح باشد اگر چه مکان،غیر محل جَبْهه [پیشانی] نجس بودنش به نجاست غیر متعدّیه، نماز را باطل نمی کند، ولی نبودنش بهتر است و بایست، به نماز ایستادن بنده در حضور مولای جلیل، با گردن کج و قلب خاضع و خاشع.

9- بعد از فریضه صبح، هفتاد مرتبه استغفار و صد مرتبه کلمه توحید ودعای مصباح مشهور بخوان و تسبیح سیّده نساء را بعد از فریضه ترک مکن.

10- هر روز، هر قدر بتوانی، لااقل یک جزء قرآن با احترام و وضوع و خضوع و خشوع بخوان و در بین خواندن، حرف مزن، بگو به قدر ضرورت.

11- و در وقت خواب، شهادت را بخوان و آیة الکرسی و یک مرتبه فاتحه و چهار مرتبه سوره توحید و پانزده مرتبه سوره قدر و آیه (شهداللّه) را بخوان و استغفار هم مناسب است.

12- و اگر بعضی از اوقات بتوانی سوره مبارکه توحید را صد مرتبه بخوانی بسیار خوب است.

13- و از یادمرگ غافل مشو.

14- و دست بر گونه راست گذاشته به طرف راست، با یاد خدا بخواب.

15- و از وصیت کردن غافل مشو.

16- و ذکر مبارک (لا اله إلاّ انت سبحانک إنّی کنتُ من الظلمین) را هر قدر بخوانی و در هروقت، بسیار خوب است.

17- اول، در شب و شب جمعه در هر یک، صد مرتبه سوره مبارکه قدر را بخوان و دعای کمیل را درهر شب جمعه ترک مکن و مناجات خمسة عشر را. حال تو با هر کدام از آنها مناسب باشد، لاسیما مناجات مساکین و تائبین و مفتقرین و مریدین و متوسلین و معتصمین را بسیار بخوان و دعای صحیفه کامله هر کدام در مقام مناسب، بسیار خوب است.

18- و در وقت عصر، هفتاد مرتبه استغفار و یک (سبحانه اللّه العظیم سبحان اللّه وبحمده) بخوان و استغفارات خاصّه را هم بخوان و سجده طویله را فراموش مکن و قنوت طول دادن بسیار خوب است وهمه اینها با ترک معاصی، خوب است.

 

 

|فاء عـیـن|

در بین دستورالعملهایی که تا به امروز دیدم شاید مصداقی ترین آنها، این دستورالعمل بوده است؛ ان شالله که در عمل به آن موفق باشیم.

امام

 ١- نمازهای یومیه را در پنج وعده بخوانید و نماز شب را حتما بپای دارید.

٢- اوقات خواب خود را کم کنید و بیشتر قرآن بخوانید.

٣- راس ساعت مقرر که بیدار می شوید ، دیگر نخوابید.

۴- روزهای دوشنبه و پنجشنبه را روزه بگیرید.

۵- کم خوری را پیشه کنید.

۶- در مجالس و میهمانیهای باشکوه که فقرا به آن راه ندارند شرکت نکنید و خود نیز چنین مجالسی نداشته باشید.

٧- برای عهد و پیمان اهمیت فوق العاده قائل باشید .

٨- به تهیدستان انفاق کنید.

٩- از مواضع تهمت دوری کنید.

١٠- دل به دنیا نبندید و آن را بر دستور خدا ترجیح ندهید.

١١- لباس ساده بپوشید و از پوشیدن لباس رنگی خودداری کنید.

١٢- از نظر مادّی به پایینتر از خود و از نظر معنوی به اولیاء الله بنگرید.

١٣- کار نیک خود را فراموش کنید و گناهان گذشتۀ خود را به یاد بیاورید.

١۴- زیاد صحبت نکنید و دعاها را زیاد بخوانید.

١۵- اول هر ماه، خرج یک روز خود را صدقه بدهید.

١۶- دانشهای فنی (بویژه رانندگی ، مکانیک و رادیو تلویزیون) را فرا بگیرید.

١٧ - به ورزش بخصوص کوهنوردی و شنا اهمیت بدهید.

١٨ - از اخبار روز مسلمین و جهان با خبر شوید.

١٩- بیشتر مطالعه کنید.


خوبه که حداقل همین اعمال رو که جنبه حداقلی دارد انجام دهیم و هر ماه بررسی کنیم که چقدر به آنچه با خدای خود عهد بسته ایم پایبند بوده ایم.

|فاء عـیـن|

عزیزانماه رمضان، فصل معنویّت، بهار معنویّت، بهار صفا تمام شد؛ روزهای آخر ماه رمضان را میگذرانیم. اگر سرزمین حاصلخیز دلهای شما و جانهای پاک شما ان‌شاءالله تحت تأثیر باران لطیف رحمت و لطف الهی در این ماه قرار گرفته باشد، در آینده میوه‌های خودش را خواهد داد. البتّه برای جوانها فصل رویش معنوی هیچ‌وقت تمام نمیشود؛ بله، ماه رمضان ویژگی‌ای دارد، اختصاصی دارد، لکن رویش معنویّت در جوانها همیشه امکان‌پذیر است. جوانها مکرّر از من سؤال میکنند -در نامه‌ها و همین وسایل ارتباطی که وجود دارد- و در مورد معنویّت و تعالی روحی و مانند اینها نصیحت میخواهند؛ خب، کسانی هم هستند، بساط ارشاد و این چیزها را هم پهن میکنند؛ همه‌ی اینها مورد اعتماد نیستند؛ بعضی‌هایشان دکّان‌دارند، به اینها نمیشود اعتماد کرد. آن چیزی که من از بزرگان شنیدم و به شما عرض میکنم، یک کلمه است؛ 

مهم‌ترین کار برای اعتلای معنوی و روحی، پرهیز از گناه است؛ این مهم‌ترین کار است. سعی کنید از گناه پرهیز کنید.

گناه‌ها هم مختلفند؛ هم گناه زبان هست، هم گناه‌های مربوط به چشم هست، هم گناه‌های مربوط به دست هست، انواع گناهان هست؛ گناه‌ها را بشناسید، خودتان را مراقبت کنید. تقوا! تقوا یعنی همین؛ تقوا یعنی مراقبت. در یک جادّه‌ی خطرناک وقتی دارید حرکت میکنید، دقیق مراقبید، این تقوا است؛ مراقبت کنید، از گناه پرهیز کنید؛ این مهم‌ترین راه اعتلای معنوی است.

 البتّه بلافاصله بعد از این، انجام فرائض است؛ در میان فرائض هم از همه مهم‌تر نماز است؛ نماز اوّل وقت، با حضور قلبحضور قلب یعنی اینکه شما وقتی نماز میخوانید، بدانید دارید با کسی حرف میزنید، مخاطب دارید.

توجّه به این داشته باشید. گاهی هم حواس انسان پرت میشود؛ عیبی ندارد، به‌مجرّد اینکه باز حواس انسان جمع شد، همان حالت و احساسِ داشتن مخاطب را در خودش احیاء کند و زنده نگه دارد؛ این حضور قلب است. نماز با حضور قلب، نماز اوّل وقت، حتّی‌المقدور نماز به جماعت، این چیزها را رعایت کنید، شما اعتلای روحی پیدا خواهید کرد، فرشته خواهید شد، از فرشته بالاتر خواهید شد؛ این را شما بدانید. شماها جوانید، دلهایتان پاک است، روحهایتان پاک است، آلودگی ندارید یا خیلی کم دارید؛ به سن ما که انسان برسد مشکلاتش خیلی زیاد میشود؛ بنابراین اگر این را رعایت بکنید، هیچ نصیحت دیگری لازم نیست؛ ذکر خاص و مانند اینها هیچ لزومی ندارد. البتّه خیلی خوب است با قرآن مأنوس باشید، هرروز حتماً ولو چند آیه‌ای قرآن بخوانید؛ اینها خیلی خوب است. به فرائض [اهمّیّت بدهید.]

متن کامل را  در اینجا بخوانید.

دانلود فایل صوتی

|فاء عـیـن|

راز دیدار علم عنوان کتابی است که با زبانی گویا به روایت عنوان بصری می‌پردازد و نکات این روایت را به شیوه‌ای دلنشین متذکر می‌شود.

عنوان بصری که خود از اهل سنت بود و دیر زمانی در درس مالک بن انس حضور یافته بود، در سن 90 سالگی عزم یادگیری علم از صادق آل محمد را می‌کند و این کتاب راز ورود به دنیای علم امام است.

نویسنده آن سید علی اصغر علوی

مبلغ 7000 تومان

برای دانلود بخشی از کتاب کلیک کنید.
حجم: 19.8 مگابایت

|فاء عـیـن|

یاد خدا را همچون حرز سعادت، همواره با خود داشته و در دل حفظ کنید. تقوا و اجتناب از گناه، احساس مسؤولیت سیاسی و اجتماعی، کسب علم و آگاهی، آمادگی دائمی برای دفاع از انقلاب و اسلام، و رفتار انسانی و دلنشین با خانواده و معاشران، توصیه‌های همیشگی من است.

دست نوشته‌ای از مقام معظم رهبری

|فاء عـیـن|

چند وقت پیش حرف جالبی را از یکی از روشنفکر نماهای اطرافم شنیدم که با واقعه امروز مرتبط است. او علت انهدام هواپیمای مسافر بری ایرباس در خلیج فارس توسط ناو آمریکایی را این می دانست که در سایه این هواپیما یک هواپیمای اف- 14 در حال حرکت بود که ناخدا ناو آمریکایی، هواپیمای اف-14 را هدف قرار داده بود اما به دلیل نزدیکی به ایرباس برخورد کرده است! ابتدا فکر کردم که این داستان ساخته و پرداخته ذهن خودش است اما از آنجا که ذهن این افراد همچون طوطی حرفهای دیگران را بلغور می کنند با جستجوی کوچکی در اینترنت متوجه شدم که این داستان بسیار مهیج ساخته و پرداخته ذهن بیمار آقای نوریزاد است!

در این داستان مهیج  سوالی ذهن مرا به خود مشغول کرده است، اینکه این داستان مهیج که به ذهن نوریزاد خطور کرده از کجا آب می خورد؟

سازمان بین المللی هواپیمایی کشوری جلسه ای در 23 تیر ماه 1367 در کانادا با حضور نمایندگان دو طرف تشکیل داد  که نماینده آمریکا ادعا کرد:

«در روزهای -- و -- جولای، منطقه خلیج فارس ناامن بود. کشتی های مختلفی از جمله یک کشتی پاکستانی و لیبریایی هدف حمله قرار گرفتند. در همان روز یک هواپیمای F_14 و یک هواپیمای مسافربری از فرودگاه بندرعباس برخاستند. به رغم تلاش های ناو وینسنس برای شناسایی هواپیما ازجانب این هواپیما پاسخی دریافت نشد و فرمانده ناو برای دفاع از خود به سوی هواپیما شلیک کرد

این ادعا در حالی است که دیوید ایونز، مفسر نظامی شیکاگو تریبیون معتقد است که سیستم شناسایی و هدایت آتش ناو وینسنس، در آن روز سوم ژوییه، روی کنترل خودکار نبود و خطای انسانی و قضاوت نادرست موجب سرنگونی ایرباس ایرانی شده و چنانچه کنترل در حالت اتوماتیک بود، دلیلی برای اشتباه در شناسایی هواپیما وجود نداشت و این فاجعه انسانی رخ نمی‌داد. به علاوه این که  این هواپیما در دالان هوایی بین المللی در حال پرواز بوده و از نظر قوانین بین المللی نه حق داشته که به وی اخطار حمله دهند و نه ابا سرعتی که در حال حرکت بوده می تونسته در سایه یک اف -14 باشد!

چهار سال بعد روزنامه «نیویورک تایمز» در گزارشی که حاوی چندین نکته تازه بود، گفت که ناو وینسنس در آب‌های فلات قاره ایران بوده است نه در آب‌های بین المللی و پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) در آن زمان بر این حقیقت سرپوش گذاشته شده است. همچنین دریا سالار «ویلیام کراو»، رییس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا بعدها در گفت‌وگو با بی بی سی تاکیدکرد: ناو «وینسنس» بدون هیچ دلیل روشنی با وجود برخورداری از توپ‌ها و موشک‌های دوربرد به کرانه آبهای ایران آمده بود. هدف آمریکا، نه تنها ساقط کردن هواپیمای ایرباس ایران، بلکه وادار کردن جمهوری اسلامی به پذیرش صلح و پایان جنگ تحمیلی بود. چنان‏که رونالد ریگان، رییس جمهور وقت آمریکا در این زمینه اظهار داشت: "این فاجعه (سقوط هواپیمای مسافربری ایران از سوی آمریکا) ضرورت دست‏یابی به برقراری صلح را با حداکثر شتاب، دو چندان ساخته است".

حال که این ادعا و داستانها در گزارش سازمان ملل درباه این واقعه به اثبات نرسیده و اینکه دولت آمریکا حاضر به پرداخت غرامت به خانواده قربانیان شده برای ما محرز است که این حادثه بر اثر اشتباه نبوده و حتی داستان ساختگیشان هم آنقدر بی پایه است که از نظر کارشناسان خودشان هم قابل اثبات نیست. نمیدانم که آقای نوریزاد بعد از این همه سال، به جای اینکه به فکر مردمشان باشند و با این داستانها نمک به زخم آنها نباشند به فکر توجیه نمودن آن واقعه دلخراش هستند و از همه جالبتر اینکه عده ای هم در داخل این ادعای بی پایه را بلغور میکنند واین از همه عجیبتر است!

دل نوشت:

ای کاش برخی باور می کردند که آمریکا دشمن قسم خورده ماست!

|فاء عـیـن|

هر چند که بر خی دوستان اصرار دارند که انتخاب رهبری بر مبنای دور محال است که البته از لحاظ دور منطقی( مبحثی که در منطق مطرح می شود) این قضیه اصلا دور محسوب نمی شود اما می خواهم به شیوه دیگری این قضیه را توضیح دهم.

رهبر اول انقلاب حضرت امام خمینی(ره) توسط مردم انتخاب گشتند سپس ایشان شورای نگهبان اول را انتخاب نمودند که کاندید های دوره اول خبرگان رهبری توسط شورای نگهبان اول تایید صلاحیت شد سپس خبرگان اول، رهبر انقلاب، حضرت آقا را انتخاب نمودند پس حضرت آقا توسط خبرگان اول انتخاب شدند. بعد از زعامت ایشان شورای نگهبان بعدی را انتخاب نمودند( البته به صورت این که 6 نفر فقهای آن را مستقیم رهبری انتخاب میکنند و 6 نفر حقوقدان را رئیس قوه قضاییه به مجلس شورای اسلامی معرفی می کنند که تایید مجلس را اخذ نمایند.) که کاندیدهای خبرگان بعدی را تایید صلاحیت کردند که باید رهبر بعد را انتخاب نمایند. در واقع به همین راحتی اثبات شد که آقا توسط خبرگان اول معرفی شدند که خود در انتخاب ایشان به صورت غیر مستقیم هم نقشی نداشتند .پس آن عزیزانی که می پندارند در اینجا دور اتفاق افتاده در این قسمت دچار اشتباه شده اند که رهبر اول توسط خبرگان انتخاب نشده بلکه انتخاب امام توسط مردم، این زنجیره ای را که موجب دور می شود گسسته است.


دل نوشت:

گاهی آدما واقعا خوابن که می تونی اونا را با صدای کوچکی از خواب بیدار کنی اما چه کنم که کسی که خودش رو به خواب زده با صیحه آسمانی هم از خواب نمی تونی بیدارش کنی!( این قسمت مخاطب خاص دارد)

|فاء عـیـن|


اختیارات رهبران جهان را باید در قانون اساسی آن کشور ها جست از این رو قصد دارم به بررسی تطبیقی اختیارات رهبران در قوانین اساسی دنیا بپردازم. فقط کافی است وظایف این افراد را با رهبر عزیزمان مقایسه نمایید تا پی به مفهوم مردم سالاری دینی ببرید.در مقایسه تان این نکته را فراموش نکنید که رهبر ما باید واجد شرایطی باشد که در دین برای او تعیین شده تا در این مسئولیت دچار بی تقوایی نشود اما این مقامات با این همه اختیارات از میان افراد عادی انتخاب می شوند!

1.       اختیارات رهبری در آلمان

در قانون اساسی 1949 جمهوری فدرال آلمان ، عالی ترین مقام اجرایی که رهبری این کشور را به عهده می گیرد رئیس جمهوری است. رئیس جمهوری فدرال توسط اعضای کمیسیون فدراال به مدت 5 سال انتخاب می شود. این کمیسیون از اعضای مجلس فدرال و اعضای منتخب مجالس قانونگذاری هر یک از ایالات این کشور تشکیل شده است.

برای داوطلب شدن جهت احراز پست ریاست جمهوری ، قانون اساسی دو شرط را مقرر داشته است ، این شروط در بند اول ماده 54 قانون اساسی آمده است که هر آلمانی که حق داشته باشد به داوطلبان مجلس فدرال رای دهد و به سن 40 سالگی رسیده باشد واجد شرایط انتخاب شدن برای ریاست جمهوری خواهد بود.

بر اساس ماده 60 قانون اساسی وظایف ریاست جمهوریبه قرار ذیل است:

نصب و عزل دادرسان فدرال ، مستخدمان و صاحب منصبان و درجه داران ، عفو خصوصی مجرمان، سیاست خارجی و نمایندگی اتحادیه جمهوری فدرال آلمان در روابط بین الملل و انعقاد قرار دادها و عهدنامه ها با دولت های خارجی، همچنین عزل و برکناری رئیس جمهور توسط دادگاه قانون اسای فدرال صورت می گیرد و مسئولیت نظارت بر حسن اجرای وظایف ریاست جمهوری را به عهده دارد. انتخاب صدر اعظم هم به پیشنهاد وی به مجلس فدرال صورت می گیرد و عزل وی نیز به پیشنهاد مجلس فدرال و پذیرش رئیس جهمور صورت می گیرد.

جالب است بدانید که انحلال مجلس فدرال آلمان به پیشنهاد صدر اعظم و موافقت ریاست جمهوری صورت می پذیرد.

2.       اختیارات عالی ترین مقام فرانسه

عالی ترین مقام جمهوری فرانسه ریاست جمهوری این کشور است. وی در قانون اساسی ضامن استقلال ملی ، تمامیت ارضی و احترام به پیمانهای جمعی و عهدنامه ها شناخته شده است. که مدت ریاست جمهوری هم 7 سال می باشد.

تعیین نخست وزیر و پذیرش استعفای او و همچنین عزل و نصب وزیران بنا به پیشنهاد نخست وزیر و پذیرش ریاست جمهوری صورت می گیرد. توشیح مصوبات پارلمان نیز از اختیارت وی به شمار می رود. همچنین اختیار دارد که پس از مشورت با نخست وزیر و روسای دو مجلس، انحلال دو مجلس ملی این کشور را اعلام کند، انتصاب و عزل و نصب اشخاص در مشاغل کشوری و لشکری بر عهده وی می باشد. همچنین سیاست خارجی و عزل و نصب سفیران و نمایندگان دیپلماتیک این کشور  و فرماندهی نیروهای مسلح و ریاست شورای عالی و کمیسیونهای دفاع ملی بر عهده ریاست جمهوری می باشد.اعلان جنگ و صلح و انجام هر اقدامی که در شرایط مقتضی و بحرانی به عمل می آید ، حق عفو خصوصی مجرمان، و از همه مهم تر مصونیت ریاست جمهوری فرانسه در انجام وظایف خود و عدم  مسئولیت وی در برابر قوه قضاییه و قوه مقننه به جز در موارد خیانت علیه کشور از دیگر اختیارات وی می باشد .

3.       اختیارات عالی ترین مقام حکومتی انگستان

نظام حاکم بر انگستان نظامی پادشاهی است!در این نظام دو مجلس لرد ها و عوام به همراه ملکه ، حاکمیت کشور را بر عهده دارند.عالی ترین مقام انگستان ملکه یا پادشاه می باشد. انعقاد معاهدات  و یا فسخ قرار دادهای بین المللی ، اداره امور خارجه و اجرای قوانین به نام او انجام می گیرد . عزل و نصب وزیران ، انحلال پارلمان و یا دعوت به تشکیل آن و با تعطیل پارلمان از اختیارات وی می باشد. انتصاب اعضا مجلس لرد ها که متشکل از 926 لرد از شاهزادگان ، اشراف و شخصیت های فرهنگی علمی و بالاخره شخصیت های مذهبی می باشد  از اختیارات دیگر وی می باشد.عزل و نصب نخست وزیر نیز از اختیارات ملکه می باشد و به طور معمول فردی را از حزب پیروز در مجلس عوام این کشور بر میگزیند و به نخست وزیری منصوب میکند و عملا در مواقع بحرانی می تواند به عزل نخست وزیری اقدام کند.

توشیح لوایح و یا طرح های مصوب پارلمان انگستان از اختیار ملکه می باشد و می تواند از تائید و توشیح مصوبات دو مجلس این کشور امتناع کند!

فرماندهی نیروهای مسلح ، سیاست خارجی ،از دیگر وظایف اوست.

زمانی که پس از انتخابات مجلس عوام هیچ یک از احزاب اکثریت آرا را به خود اختصاص ندهد و اکثریت کرسی های مجلس عوام به حزبی خاص تعلق نگرفت، انتخاب نخست وزیر انحصارا و بدون قید و شرط بر عهده ملکه می باشد.

پادشاه انگستان در برابر هیچ یک از قوای سه گانه مسئول و پاسخگو نیست.انتصاب وی موروثی است و عزل و برکناری او نیز پیش بینی نشده است.و هیچ مرجعی به عنوان ناظر مرجع تشخیص نا توانی و عزل پادشاه از مقام سلطنت در این کشور نمی باشد.

همچنین تعیین عالی ترین مقام قضایی انگستان و صدور فرمان عفو و تخفیف مجازات محکومین از اختیارات وی است.

4.       اختیارات عالی ترین مقام ایالات متحد آمریکا

قانون اسای آمریکا مصوب 1788 میلادی عالی ترین مقام این کشور را رئیس جمهو می داند. بر اساس بند اول ماده دو قانون اساسی ، رئیس جمهور این کشور به مدت چهار سال توسط اکثریت آرای نمایندگان ایالات متحده آمریکا انتخاب می گردد. بنابراین انتخاب رئیس جمهور این کشور به صورت انتخاب مستقیم صورت نمی پذیرد. شرایط برای دریافت رئیس جمهوری عبترت است از تابعیت آمریکا و رسیدن به سن 35 سالگی. همچنین فردی که کمتر چهارده سال در ایالات متحده مقیم می باشد نمی تواند برای احراز رئیس جمهوری آمریکا انتخاب گردد.

مطابق بند دوم ماده دو رئیس جمهوراین کشور فرمانده کل قوای زمینی، هوایی و دریایی ایالات متحده آمریکا می باشد و عفو مجرمان و بزهکاران از اختیارات رئیس جمهور است. انعقاد عهدنامه با کشور های خارجی با مشورت و موافقت مجلس سنا از اختیارات رئیس جمهوری آمریکا می باشد.

بر اساس بند هفتم ماده یک رئیس جمهوری اختیار مخالفت با مصوبات مجالس قانون گذاری آمریکا را دارد. یعنی اگر لایحه مصوب مجلس نمایندگان و مجلس سنای آمریکا برای توشیح به رئیس جمهور  آمریکا عرضه گردد  و رئیس جمهور آن را توشیح و تصویب نکند مجلس موظف است ایرادات و اشکالات مصوبه  خود را مجددا بازنگری و رفع نماید و آن را به  این کشور برای توشیح ارجاع نماید. رئیس جمهور حق وتوی مصوبات مجالس قانونگذاری را دارد، ولی این حق وتو به مثابه رد قطعی مصوبات کنگره آمریکا نیست بلکه جنبه موقت و غیر قطعی دارد. کنگره آمریکا می تواند مصوبات وتو شده توسط رئیس جمهور این کشور را با اخذ اکثریت دو سوم آرا در ر دو مجلس قانونگذاری نمایندگان و سنا به تصویب قطعی برساند.

بر اساس بند سوم ماده دو رئیس جمهور آمریکا می تواند خواستار تشکیل اجلاس فوق العاده کنگره باشد و در صورت بروز اختلاف میان دو مجلس قانون گذاری این کشوردرباره تاریخ تعطیل کنگره ، برای مدتی که مقتضی بداند آن ها را تعطیل نماید.

همچنین کنگره می تواند رئیس جمهور را بر اساس مفاد بند سوم ماده یک قانون اساسی آمریکا، به اتهام خیانت و ارتشا مورد تعقیب قرار دهد.هرگاه رئیس جمهور متهم باشد ، رئیس دیوان عالی کشور ، ریاست جلسات سنا را به عهده می گیرد و رئیس جمهور را در مجلس سنا محاکمه می کند و در صورتی که دوسوم نمایندگان به اتهام رئیس جمهور رای مثبت دهند ، وی از سمت خود عزل و برکنار می گردد. بنا براین در موارد خیانت و ارتشا رئیس جمهور آمریکا توسط کنگره این کشور مورد تعقیب قرار می گیرد

با جمع بندی و بررسی تطبیقی اختیارات رهبران حکومت ها در جمهوری اسلامی ایران و کشور های مورد مطالعه و نگرش مقایسه ای میان قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با سایر قوانین اساسی کشور های فرانسه ، آلمان، انگلستان و آمریکا می توان به نتایجی به شرح ذیل دست یافت:

1.    شرایط رهبری در قانون اساسی ایران در مقایسه با شرایط رهبران کشور های فرانسه ، آلمان، انگلستان و آمریکا به مراتب دقیق تر و متناسب با مسئولیت سنگین رهبری و مدیریت یک نظام سیاسی است. تکیه و تصریح بر عدالت ، و علم به همراه شروطی همچون بینش صحیح سیاسی و اجتماعی ، تدبیر ، شجاعت ، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری که در اصل 109 قانون اساسی جمهوری اسلامی پیش بینی شده است در هیچ یک از قولنین اساسی کشور های غربی مورد لحاظ قرار نگرفته است.بدین ترتیب در نظام های سیاسی حاکم بر کشور هایی همچون آلمان ، فرانسه و آمریکا هر فرد عامی صرف نظر از صلاحیت علمی ، بینش سیاسی و قدرت مدیریت کافی می تواند تصدی ریاست جمهوری و رهبری سیاسی این کشور ها مشروط به کسب اکثریت آرا به شکل مستقیم و یا غیر مستقیم به دست آورد. به نظر می رسد لحاظ شرایط دقیق تر و متناسب با وظیفه رهبری یک نظام سیاسی در قانون اساسی جمهوری اسلامی راه را برای احراز مقام رهبری توسط افراد غیر شایسته که صلاحیت علمی و بینش سیاسی و اجتماعی ندارند و در امر حکومت داری فاقد شرایط تدبیر و کیاست می باشند مسدود خواهد کرد و رهبری را مصون از لغزش های انسانی که از افراد نا آشنا به علم به احکام اسلامی و درک صحیح اجتماعی سیاسی ناشی می گردد، مصون خواهد بود.

2.       بر خلاف نظام سیاسی حاکم بر انگلستان که پادشاهی به شکل موروثی و مادام العمر  می باشد در قانون اساسی جمهوری اسلامی نظام رهبر نه موروثی است و نه مادام العمر. در جمهوری اسلامی ایران  مطابق اصل 111 قانون اساسی هر گاه رهبر از اداره کشور ناتوان گردید و فاقد شرایط مصرح در اصل 109 قانون اساسی  گردید عزل و برکنار خواهد شد. همچنین در انگلستان هیچ مرجعی ناظر بر اعمال اختیارات حکومتی ملکه وجود ندارد به عبارت دیگر مرجعی برای عزل و رسیدگی به تخلفات پادشاهی این کشور در حقوق اساسی انگلستان پیش بینی نشده است حال آنکه در قانون اساسی جمهوری اسلامی مجلس خبرگان مرجع تشخیص دهنده تخلفات رهبری و عزل رهبری از مقام ولایت امر است.

3.       در حقوق اساسی جمهوری فرانسه ، پادشاهی انگلستان و جمهوری فدرال آلمان انحلال مجلس قانون گذاری پیش بینی شده است. در جمهوری فرانسه رئیس جمهور فرانسه در مشورت با روسای دو مجلس ملی و سنای این کشور می تواند هر بار که مقتضی بداند مجلس ملی این کشور را منحل کند. پادشاه انگلستان هم م یتواند ب پیشنهاد نخست وزیر این کشور فرمان انحلال مجلس عوام و لرد ها را صادر کند.در جمهوری فدرال آلمان نیز رئیس جمهور می توند با پیشنهاد صدر اعظم آلمان ، مجلس فدرال این جمهوری را منحل نماید. حال آنکه در قانون اساسی جمهوری اسلامی انحلال مجلس توسط رهبری پیش بینی نشده است.بنابر این در حوزه اختیارات رهبری در انحلال مجلس و قوه مقننه چنین وجه تمایزی مشهود می باشد.

4.       با بررسی شرایط لازم برای عزل رهبری در حقوق اساسی کشور هایی همچون آمریکا و فرانسه ملاحظه می گردد که در آمریکا مجلس سنای این کشور با ریاست دیوان عالی این کشور می تواند در صورت اقدام رئیس جمهور آمریکا به خیانت و ارتشا وی را محاکمه و عزل نماید و یا در جمهوری فرانسه  قوه مقننه این کشور می تواند در صورت اقدام رئیس جمهور فرانسه به خیانت علیه کشور وی را محاکمه و عزل نماید.  بریای برکناری عالی ترین مقام سیاسی این دو کشور تنها اقدام به خیانت و ارتشا تصریح گردیده است حال آنکه بر اساس مفاد اصل 111 قانون اساسی جمهوری اسلامی موارد متعددی به صورت قانونی برای عزل رهبری توسط مجلس خبرگان پیش بینی شده است. عدم توانایی رهبری در اداره کشور ، فقدان صلاحیت علمی لازم برای افتا در ابواب مختلف فقه توسط رهبری ، فقدان عدالت، تقوا، بینش سیاسی و اجتماعی ، تدبیر، شجاعت ، مدیریت  و یا قدرت کافی برای رهبری می تواند موجب عزل رهبری گردد.بنابراین مشاهده می شود که اهرم های نظارتی و شرایط احراز عدم صلاحیت رهبری در قانون اساسی جمهوری اسلامی به مراتب روشن تر، وسیع تر و بدون ابهام می باشد. حال آنکه اثبات خیانت برای عزل و بر کناری رئیس جمهوری آمریکا و فرانسه مشکل است و به صورت ملی امکان پذیر نیست. همچنین مشخص نییست در صورت عدم توانایی رئیس جمهور آمریکا از انجام صحیح وظایف خود و اعمال صلاحیت های قانونی خود، عزل و برکناری وی از رهبری حکومت در این کشور به چه شیوه قانونی امکان پذیر خواهد بود. این سوال درباره عدم صلاحیت رئیس جمهور فرانسه نیز مطرح می گردد که قانون اساسی جمهوری پنجم فرانسه آن را مسکوت گذاشته است.

5.       در قانون اساسی آلمان فدرال انتخاب رئیس جمهور آلمان به شکل غیر مستقیم توسط منتخبان مجالس فدرال و ایالتی و به وسیله مجلسی تحت عنوان « کمیسیون فدرال آلمان» انجام می گیرد.بنابراین رئیس جمهور آلمان منتخب مردم نمی باشد. در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز انتخاب رهبر به شکل غیر مستقیم و توسط مجلس خبرگان منتخب مردم صورت می گیرد با این تفاوت که اعضا مجلس خبرگان بر اساس اصل 108 قانون اساسی و با اکثریت فقهاتشکیل شده است که به استناد به شرایط  متعدد مصرح در اصل 109 قانون اساسی  فردی را به عنوان ولی فقیه و رهبر جمهوری اسلامی ایران انتخاب می نمایند. بنابر این انتخاب رهبری تنها در قانون اساسی جمهوری اسلامی به شکل غیر مستقیم نیست بلکه در حقوق اساسی تطبیقی موارد مشابهی یافت می شود.

|فاء عـیـن|

 شاید همه ما بارها این را شنیده ایم که ولایت مطلقه فقیه را عین دیکتاتوری می دانند ، بسیاری از افراد این گونه می پندارند که اختیارات معصوم را به غیر معصوم دادن قابل قبول نیست زیرا قدرت فساد آور است و قدرت مطلقه هم مطلقا فساد آور است!

اولا در پاسخ به این افراد باید گفت که قدرت همیشه فساد آور نیست و برای تایید حرفمان هم میتوان به نمونه های تاریخی از حکومت هایی اشاره نمود که نه تنها فساد آور نبوده اند بلکه مردم توانسته اند در سایه آن طعم حقیقی عدالت را هم بچشند مانند حکومت امیر المومنین علی علیه السلام.

ثانیا اشکال این افراد این است که حکومت را تنها در دو نوع خلاصه می کنند : 1- حکومت مبتنی بر اراده مردم ( دموکراسی) 2- حکومت مبتنی بر اراده یک فرد ( دیکتاتوری)؛ اما این تقسیم بندی ناقص، باعث تنیجه ناقص از سوی این افراد می گردد که حکومتی که مبتنی بر اراده مردم به صورت کامل نباشد پس دیکتاتوری است ! در حالیکه نوع سومی از حکومت وجود دارد که مبتنی بر اراده خداوند است  که ولات فقیه هم در نوع سوم از این تقسیم بندی قرار می گیرد که نمی توان آن را دیکتاتوری دانست.

از طرفی باید دید که مطلقه بودن ولایت فقیه به چه معنی است ؟  آیا مطلقه بودن در برابر مقیده بودن قرار می گیرد ؟ به عبارت دیگر آیا ولایت مطلقه فقیه بدون هیچ قیدی است و آزاد و رها ست یا خیر؟

بسیاری از ما می پنداریم که ولایت مطلقه در برابر ولایت مقیده است و یعنی اینکه هیچ قیدی در بر ندارد و ولی فقیه آزاد است که هر چه می خواهد انجام دهد! در حالیکه ولایت مطلقه در برابر ولایت محدده قرار می گیرد یعنی که هیچ محدودیتی ندارد در حالیکه دارای قید می باشد. اینکه حضرت امام (ره ) فرمودند : «ولایت فقیه همان ولایت رسول الله(ص) است» از این رو میباشد(ایشان نفرموده اند که ولی فقیه همان رسول الله (ص) است )

پیامبر (ص) دارای شئونی بودند از جمله اینکه همسر بودند برای حضرت خدیجه (س) ، پدر بودند برای فرزندانشان، نبی بودند برای دریافت و ابلاغ وحی و حاکم جامعه بودند و دارای اختیارات سیاسی و اجتماعی و ... .از آن جایی که پیامبر اسوه حسنه ای برای ما به شمار میروند در نتیجه ما هم در شئون مختلف زندگی مان باید مانند ایشان باشیم مثلا همانطور که حضرت در شان پدر بودن دارای وظایف و اختیاراتی بودند ما هم دارای همان وظایف و اختیارات در قبال فرزندانمان هستیم. از این رو ولی فقیه نیز که دارای شان حاکم جامعه است باید دارای همان اختیارات و وظایف رسول الله در جامعه باشد. این عاقلانه نیست که ولی فقیه را جای پیامبر در جامعه بنشانیم و وظایف ایشان را در حوزه جامعه به فقیه بدهیم ولی اختیارات ایشان را به او ندهیم.

ممکن است پرسیده شود که ولی فقیه که معصوم نیست که به او اختیارات رسول الله را بدهیم؟

اولا برای همین است که معرفی ولی فقیه دارای ساز و کاری است که علاوه بر اینکه او را به مردم معرفی کنند ، هر لحظه نیز عدالت او را بررسی می نمایند  تا اینکه با کوچکترین خطایی سقوط ولایت او را اعلام نمایند . نکته ای که نباید از آن غافل ماند این است که ولایت مطلقه فقیه مقید به قوانین دین و شریعت اسلام است و خارج از آن نمی تواند تصمیمی بگیرد پس در چارچوب دین هیچ محدودیتی برای ولی فقیه وجود نخواهد داشت.

 در این میان گروهی از فقها که ولایت مطلقه فقیه را قبول ندارند آن را محدود به امور حسبه می دانند ، امور حسبه اموری است که شارع به ترک آن راضی نباشد مثل امور ایتام ، اداره اموال بدون صاحب، قضاوت و ... . اما موافقان ولایت فقیه معتقدند که غیر از مواردی که از شئون نبی است ، بقیه در حوزه اختیارات ولی فقیه است ؛ مرحوم نائینی استدلال جالبی دارند ایشان معتقدند که اگر دایره اختیارات ولی فقیه ، فقط امور حسبه باشد پس اداره حکومت هم جز امور حسبه محسوب می شود  چرا که خداوند به ترک حکومت راضی نیست ایشان در ادامه استدلال می کنند که نمی توان ولی فقیه را جای معصوم نشاند ولی وظایف و اختیارات معصوم را به او نداد.

پس ولایت مطلقه فقیه مقید به احکام شریعت است و در این چارچوب کاملا آزاد است که جامعه اسلامی را به سر حد کمال خود در زمان غیبت امام معصوم برساند و هرگونه لغزشی توسط سازو کار مجلس خبرگان رهبری رصد می شود تا در صورت خطا ، سقوط ولایت او اعلام گردد.

ادامه دارد....

پی نوشت:

سه سوال از آیت الله سیستانی درباره ولایت فقیه:

پرسشآیا ولایت فقیه تحقیقی است یا تقلیدی؟

پاسخ:تقلیدی است.

پرسش:نظر معظم له درباره ولایت فقیه چیست؟

پاسخ:ولایت در آن چه ـ به اصطلاح فقها ـ امور حسبیه خوانده می‌شود برای هر فقیهی که جامع شرایط تقلید باشد ثابت است و اما در امور عامه که نظم جامعه اسلامی بر آنها متوقف است، هم در شخص فقیه و هم در شرایط به کار بستن ولایت امور دیگری معتبر است، از جمله مقبول بودن نزد عامه مؤمنین.

پرسش:می‌خواستم بدانم اگر حکم مرجع تقلیدی با حکم ولی فقیه فرق داشت، مقلد باید از کدام اطاعت کند؟

پاسخحکم کسی ولایت شرعی دارد، در امور عامّه [که] نظام جامعه و معاش مردم بر آن مبتنی است بر همه نافذ است حتی بر مجتهدین دیگر، مگر اینکه علم به خطا بودن آن یا مخالفتش با آنچه از کتاب و سنت قطعاً ثابت شده داشته باشد.

|فاء عـیـن|

در دو قسمت قبل به بررسی دلالیل عقلی ضرورت وجود ولایت فقیه پرداختیم در این قسمت به دلایل نقلی خواهیم پرداخت، در این زمینه دلایل نقلی بسیاری وجود دارد که تنها به برخی از آن‌ها اشاره خواهم کرد:
1- روایات:

اولین روایت از عمر بن حنظله از امام صادق (ع) نقل می‌کند که از ایشان می‌پرسند که دو نفر از شیعیان در مورد قرض یامیراث اختلافی داشتند و سراغ حاکم رفتند، حکمش چیست؟ ایشان فرمودند: اگر از حاکم جور حتی حق خود را گرفته باشند، حرام است. (اصول کافی، ج 1، حدیث دهم)

دومین روایت از پیامبر اکرم (ص) است که می‌فرمایند:خدایا جانشینان مرا رحمت کن (سه بار این را تکرار می‌فرمایند) از ایشان پرسیده می‌شود که جانشینان شما چه کسانی هستند؟ می‌فرمایند: کسانی که بعد از من می‌آیند حدیث و سنت مرا نقل می‌کنند و به مردم می‌آموزند. (وسائل الشیعه، ج 18، ص 66)

سومین روایت از پیامبر (ص) است که می‌فرمایند: به راستی علما وارثان پیامبرانند. پیامبران هیچ پولی به جا نمی‌گذارند به که علم به جا می‌گذارند. (اصول کافی، ج 1، حدیث، 42)

چهارمین حدیث از امام کاظم (ع) است که می‌فرمایند: هنگامی که فقیهی مومن بمیرد، فرشتگان بر او می‌گریند و قطعات زمینی که بر آن عبادت می‌کرد و در های آسمانی که با اعمالش به آن فرا می‌رفته، می‌گریند. در دژ اسلام شکافی پدیدار خواهد شد که هرگز ترمیم نخواهد شد زیرا دژهای اسلامند و برای اسلام نقش حصار مدینه برای مدینه را دارند. (اصول کافی، ج 1، حدیث سوم)

پنجمین روایت از پیامبر (ص) است که می‌فرمایند: فقها امین و مورد اعتماد پیامبرند تا هنگامی که وارد مطامع و لذایذ دنیا نشده باشند. وارد شدن آن‌ها تا زمانی است که وارد پیروی کردن قدرت حاکم نشده باشند در این صورت باید از پیروی کردن ایشان بپرهیزند. (اصول کافی، ج 1، حدیث 5)

ششمین روایت از حضرت مهدی (عج) است که اسحاق بن یعقوب نامه ای خدمت ایشان می‌نویسند، ایشان پاسخ می‌دهند:

«و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم»

«در حوادثی که رخ می‌دهد به کسانی که حدیث ما را روایت می‌کنند رجوع کنید که اینان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنان هستم»

این معروف‌ترین حدیثی است که بر ولایت فقیه دلالت می‌کند.

2- اجماع:

اجماع به عنوان یکی از دلایل نقلی، اتفاقی از علمایست که به تایید معصوم برسد که البته امروز اجماع نداریم حداکثر اجماع برای قرن پنجم است. مرحوم حسینی عاملی در کتاب مصباح الکرامة ادعا می‌کند که ولایت فقیه یک بحث اجماعی است یعنی از همان عصر معصوم تا به امروز هیچ عالمی نیست که ولایت فقیه را قبول نداشته باشد. البته ذکر این نکته مهم است که هیچ فقیهی، ولایت فقیه را انکار نمی‌کند و اختلاف تنها بر سر اختیارات ولی فقیه است.

پی نوشت:

البته آیات هم وارد در بحث دلایل نقلی است که چون در قسمت اول به فراخور موضوع اشاره کردم دوباره مطرح نشد.

ادامه دارد...

 

|فاء عـیـن|


دلایل عقلی بر ضرورت وجود ولایت فقیه:

ابتدا به طور اجمالی می توان دلایل را به شش دسته تقسیم نمود:

1-       نیاز جامعه اسلامی به حکومت

2-       قاعده لطف

3-       ادعای اسلام به پاسخگویی به همه نیاز ها

4-       نوع خاص احکام اسلامی

5-       وجود فقها در زمان خود اهل بیت علیهم السلام

6-       فقیه نزدیکترین مصداق به معصوم است

در توضیح دلایل عقلی به ترتیب پیش خواهیم رفت.

1-       بر اساس آنچه در قسمت قبلی گذشت دانستیم که ضرورت تشکیل جامعه بر هیچ کس پوشیده نیست و حتی برخی از اندیشمندان غربی نیز به قرارداد اجتماعی برای رسیدن به منافع فردی اشاره نمو ده اند. پس اگر بپذیریم که جامعه نیاز به حکومت دارد باید بپذیریم که جامعه اسلامی هم نیاز به حکومت دارد علاوه بر این در قرآن هم تاکیدات بسیاری بر حفظ وحدت بین مسلمین داریم از جمله:

-          واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا

-          و لا تنازعوا فتبشلوا و تذهب ریحکم

جامعه ای که اینقدر به وحدت تاکید دارد چاره ای جز تشکیل حکومت برای رسیدن به این وحدت ندارد.

2-       بر اساس قاعده لطف که خداوند همه مارا خلق نموده و ما نیازمند به هدایت او هستیم و از آنجایی که پروردگار ما لطیف است باید برای ما هدایتگر بفرستد تا مردم بعد از آن هیچ عذری نداشته باشند که اگر برای ما پیامبر می فرستادی ما گمراه نمی شدیم. در زمان پیامبران قاعده لطف از طریق آنها بود و در زمان ائمه این قاعده بوسیله آنها بود اما حالا چطور ؟ اگر خداوند در برهه ای از زمان افراد را رها کند بر خلاف لیطیف بودن او ست! خداوند باید برای ما هدایت گر می فرستاد زیرا ما نه در زمان پیامبر و نه در زمان ائمه زندگی نمی کنیم! ما در زمان غیبت معصوم از هادی بی نیاز نیستیم و به همان دلیلی که قاعده لطف فرستادن پیامبر و امام را ایجاد می کند باید در این زمان هم به فکر هادی برای ما باشد.

3-       دین اسلام داعیه دار پاسخگویی به همه نیاز های بشری است همانطور که خداونددر آیه قرآن می فرمایند « الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت لکم نعمتی »خداوند در این آیه می فرمایند که امروز دین را کامل نمودم پس دینی که ادعا می کند برای همه نیازهای ما برنامه دارد برای نیاز به حکومت برای جامعه اسلامی نمیتواند برنامه ای نداشته باشد .

4-       در قرآن احکامی می بینیم که بدون حکومت اجرا نمی شود و قابلیت اجرا ندارد از جمله این احکام عبارتند از:

 

-          نماز:

آیا بدون حکومت نمی توان نماز را بر پا کرد؟در پاسخ به این سوال باید گفت خیر زیرا اصل در جامعه اسلامی بر جماعت است و در صورتی که برگزاری نماز جماعت امکان نداشته باشد می توان نماز را به فرادی اقامه نمود. حال چه کسی باید امام جماعت را تعیین نماید؟ چه کسی باید امام جمعه را که فرد اجلی نماز های جماعت است را تعیین نماید ؟ اگر پاسخ داده شود که خود فقها از بین خود انتخاب کنند باید گفت که احتمال اختلاف وجود دارد و یا اصلا چه کسانی می توانند بری این کار کاندید شوند؟ چه کسی تشخیص می دهد که چه زمانی باید نماز عید قربان و عید فطر خواند؟و...

خوب شاید پریده شود امروز هم که در جامعه اسلامی هستیم در تعیین زمان خواندن نماز عید فطر اختلاف است؟

در بین مراجع فقط چند تن از ایشان معتقدند که رویت هلال از شئونات حاکم نیست از جمله این مراجع حضرات عظام آیت الله خویی، آیت الله سیستانی و آیت الله وحید و آیت الله تبریزی هستند (که البته دو تن از این آیات عظام فوت نموده اند) در زمان امام خمینی (ره) هم بین ایشان وآیت الله خویی بر سر این مساله اختلاف بود اما این قضیه از سال 83 بزرگ شد ورنگ و بوی سیاسی گرفت. یادم می آید برای اولین بار که آیت الله بهجت در مسجد فاطمیه قم نماز عید فطر را خواندند همانجا سوال پرسیدند که آیا آیت الله خامنه ای رویت هلال را اعلام نموده اند ؟ که پاسخ می دهند ، خیر و ایشان می فرمایند این نماز در این جا بماند.

-          روزه و اعتکاف:

اعتکاف در مسجد جامع باید برگزار شود، در تهران که 6 مسجد جامع بیشتر نداریم حال با این حجم داوطلبان باید چه کرد؟ در این جا حاکماست که می تواند تعییین کند که مساجد غیر جامع هم می توانند محل اعتکاف باشند یا خیر که در این زمینه حضرت آقا وارد شدند و فرمودند که اعتکاف در مساجد غیر جامع هم امکان پذیر است.در باره روزه هم باید گفت که مجازات روزه خوار و نحوه مجازاتش را حاک است که باید تعیین کند.

-          زکات:

زکات یکی از واجبات مسلمین است که مصارف 8 گانه دارد و تعیین نحوه مصرف آن با حاکم است برای مثال یکی از این موارد 8 گانه برای غارمی است که امروزه حاکم شرع این مورد را در مورد بدهی زندانیان به مصرف می رساند.

-          خمس:

خمس نیز یکی دیگر از واجبات مسلمین است که بعد از یک سال مالی هر آنچه از کسب بدست آمده و مازاد بر نیاز یک ساله است باید یک پنجم آن ر بدهیم که اگر ندهیم کل مال ما حرام است. مصارف خمس باید توسط چه کسی تشخیص داده شود؟

-          انفال:

مدیریت انفال بدون حکومت چگونه خواهد بود؟

-          حج:

اگر مستطیع شدید حکومت می تواند شما را مجبور کند که به حج بروید و یا اگر جمعیت مسلمین در حج کم شود باز حکومت می تواند شمارا مجبور به رفتن کند هر چند که مستطیع نباشید.

-          جهاد:

چه کسی تشخیص می دهد که چه قدر آمادگی دفاعی داشته باشیم؟ و یا چه کسی است که تشخیص می دهد چگونه و چه زمانی بجنگیم؟

-          بغاة:

قرآن می فرماید «که اگر عده ای از مومنین علیه عده ای دیگر دست به جنگ زدند ابتدا صلح کنید ، اگر یکی بر دیگری تجاوز کرد جلویش را بگیرید تا به امر خدا گردن نهد»  چه کسی تشخیص می دهد که کدام گروه باغی است؟

-          غنائم جنگی:

امروز چه کسی تشخیص می دهد که غنائم جنگی متعلق به چه گروهی است؟

-          جزیه:

جزیه مبلغی است که غیر مسلمانانی که در جامعه اسلامی زندگی می کنند باید در قبال امنیتی که برایشان فراهم می شود بپردازند.چه کسی تعیین می کند چه مقدار و چه کسانی باید جزیه بپردازند؟

-          اسرای جنگی:

چه کسی باید تکلیف اسرای جنگی و زمینهایی را که در جنگ کسب نموده ایم را مشخص کند؟

-          قضا و حدود:

در جامعه اسلامی قضاوت باید بر عهده چه کسانی باشد و اینکه چه کسانی باید حدود را اجرا نمایند؟

-          امر به معروف و نهی از منکر:

از بین مراحل مختلف امر به معروف و نهی از منکر چه کسی باید مرحله یدی آن را اجرا نماید؟

این احکام  قطعا بخشی از احکامی است که برای اجرای آن نیاز به حکومت اسلامی داریم.

5-       در زمان معصومین هم فقهایی بوده اند که متکفل اجرای احکام الهی در اقصی نقاط جامعه اسلامی بودند. از جمله این افراد مالک اشتر  است که از طرف حضرت امیر نماینده در مصر بودند . در واقع در زمان معصومین هم به فقهایی با اختیارات معصوم در نقاط مختلف سرزمین اسلامی لازم بود که مشکل و نیازهای مسلمین را حل نمایند .

6-       امروز که در زمان غیبت امام معصوم هستیم و به ایشان دسترسی نداریم باید به سراغ نزدیکترین مصداق به امام معصوم برویم که:

-          فردی عالم به احکام کلی اسلامی باشد.

-          شایستگی اخلاقی و معنوی داشته باشدو صرف فقیه بودن کافی نیست همانطور که امام کاظم (ع) می فرمایند : کسی که صانعا لنفسه و حافظا لدینه و مخالفا علی الهوا و مطیعا لامر مولاه باشد بر عوام واجب است که از او تقلید نمایند.

-          مدیریت سیاسی و اجتماعی داشته باشد.

این مقاله ادامه دارد.


|فاء عـیـن|

بعد از پخش مستند بی بی سی با عنوان « خط و نشان رهبری » درباره آقا، شاهد حرفها و حدیثهای جدیدی از سوی برخی روشن فکرنماهای اطرافم  بودم که کاملا برایم مشخص است که هیچ آبشخوری جز اراجیف بیان شده در آن مستند ندارد.

مدتهاست که منتظر فرصتی بودم که بتوانم مطالبی را درباره ولایت فقیه از مبانی فقهی گرفته تا بررسی عملی مواضع رهبری در حد امکان بنگارم که انشالله دوستان بتوانند استفاده نمایند

در اینجا قصد دارم از دلایل عقلی و نقلی ضرورت وجود ولایت فقیه بنگارم اما قبل از آن لازم میدانم برخی مقدمات را برای دلایل عقلی ذکر نماینم و در مقالات بعدی از دلایل عقلی و نقلی بنویسم.

مقدمات مبانی عقلی:

1-      حکم عقل بر سر ضرورت وجود حکومت:

انسان بالتبع یک موجود اجتماعی است و هیچ کس در این موضوع مناقشه ای ندارد اینکه انسان از زمان ابتدایی خلقت ادوار مختلف اجتماعی را طی نموده تا به این تکامل نسبی در زندگی اجتماعی دست یافته امری بدیهی است؛ یکی از تفاوت های عمده انسان با حیوان همین است که انسانها مانند حیوانها نیستند که غریزی به سوی جامعه بروند بلکه به خاطر منافعی که در زندگی اجتماعی نهفته است به سوی تشکیل جامعه می روند. ژان ژآک روسو هم در کتاب قرارداد اجتماعی به این موضوع اشاره می کند که انسان به خاطر دست یافتن به منافع شخصی حاضر است که از یک سری ازمنافعش بگذرد ویکسری از اختیاراتش را به جامعه واگذار می کند و در قبال آن به منافع بیشتری دست می یابد اینکه انسانها خود را در تنگنای اجرای قوانین قرار می دهند و آزادی خود را محدود می کنند که به نظم اجتماعی برسند و درپرتو آن با آرامش زندگی کنند یکی از این موارد است.

2-      آیا می توان بدون حکومت جامعه را اداره کرد؟و در عین حال بتوان به هدف نهایی از خلقت رسید؟

در پاسخ به این سوال هر عقل سلیمی حکم می کند که بدون وجود یک حکومت (از هر نوعی) نمیتوان جامعه را اداره نمود چرا که نبود یک حکومت برای تصمیم گیری در ابعاد کلان یک کشور مساوی است با هرج و مرج و آنارشی که  قطعا در چنین جامعه ای افراد نمی توانند به هدف نهایی از زندگی بشر دست یابند.

3-      آیا گروه خاصی مشروعیت ذاتی برای حکومت دارند؟

در پاسخ به این سوال باید گفت که به طور کلی هیچ گروه خاصی دارای مشروعیت ذلتی برای حکومت بر مردم نیستند. در قرآن مجید دو آیه در باره حاکمیت مطلق خداووند وجود دارد، که یکی از آنها «لا حکم الا لله» و دیگر «ان الحکم الا لله» است که در هر دو حاکمیت را تنها از آن خداوند تبارک و تعالی می داند.

4-      حال خداوند که حاکمیت مطلق بر جهان دارد از طریق کدام بندگان این حاکمیت را اعمال می کند؟

در آیات قرآن که جستجو کنیم به آیاتی بر می خوریم که خداوند حکومت را به برخی از بندگانش تفویض می کند که از جمله این آیات عبارتنداز :

سوره مبارکه بقره آیه 124: وقی که خداوند، حضرت ابراهیم را به امتحان مبتلی کرد، خداوند فرمود تو را امام قرار دادم.( به پیامبرش حکومت را عطا نمود)

سوره مبارکه ص آیه 26: ای داوود تو راخلیفه در زمین قرار دادیم، بین مردم به حق حکومت کن. .( به پیامبرش حکومت را عطا نمود)

سوره مبارکه احزاب آیه 6: پیامبر در شئون مومنین از خود آنها به آنها اولی است.

سوره مبارکه احزاب آیه 36: امر من یا رسول من که آمد؛ باید بپذیرید.

سوره مبارکه مائده آیه 59: ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا و رسول و اولی الامر او اطاعت کنید.اگر در موضوعی اختلاف پیدا کردید به خدا و رسول رد کنید.

سوره مبارکه مائده آیه 55: قطعا ولی شما خدا و رسول خدا و کسانی هستند که ایمان آورده اند و نماز می خوانند و در حالیکه در رکوع هستند زکات می دهند.( قسمت پایانی این آیه نشان می دهد که حکومت محدود به زمان رسول خدا (ص) نیست بلکه به بعد از آن هم اختصاص دارد و منتقل می شود.)

سوره مبارکه نسا آیه 65: به خدا قسم که اینها ایمان نیاورده اند تا موقعی که تو را حاکم قرار ندهند، ایمان واقعی نیاورده اند.

سوره مبارکه نسا آیه 105: قطعا کتاب را به تو پیغمبر نازل کردیم که به حق بین مردم حکومت کنی.

از آیات بیان شده این چنین برداشت می شود که خداوند حکومت را جز برای خود و رسولانش و جانشین رسولش قرار نداده است.

5-      عدم جدایی دین از سیاست:

بر خی معتقدند که خداوند برای ما حکومت قرار داده اما این حکومت تنها در حوزه دین بوده و نه در حوزه سیاست!

در پاسخ به این افراد کافی است که به سیره پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی ( ع) در مدینه و کوفه  اشاره نماییم این بزرگواران مجموعا 16 سال سابقه حکومت به معنای همه جانبه از دین گرفته تا سیاست را تجربه نموده انددر اسلام حاکم سیاسی همان حاکم دینی است چرا که بسیاری از احکام قرآن که در مقالات بعدی اشاره خواهد شد بدون حکومت اسلامی امکان اجرا شدن ندارند.

6-      برخی نیز معتقدند که اگر چه در زمان امام معصوم حکوومت سیاسی تشکیل شد اما با چه توجیهی امام غیر معصوم را جای امام معصوم می نشانید ؟ حضرت روح الله فرمودند که ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است!!!

ادامه این مطلب را می توانید در مقالات بعد بخوانید

|فاء عـیـن|

دیروز در یکی از هفته نامه های وابسته به جبهه پایداری مقاله ای خواندم که ذهنم را برای دقایقی به خود مشغول کرد، در این مقاله به ضرورت وحدت اصولگرایان در مجلس نهم اشاره می کرد ، هرچند که وحدت فی نفسه امری است مطلوب و مورد نیاز برای رشد و پیشرفت کشور، اما سوال اساسی من این است که اگر وحدت بین اصولگرایان ممکن است چرا این وحدت قبل از انتخابات میسر نشد؟

یادم می آید در همایش جوانان جبهه پایداری که قبل از انتخابات برگزار شد، حاج آقا تهرانی علت عدم وحدت بین دو جبهه را « اختلاف مبنایی بین آنها» دانستند؛ حال یک سوال دیگر  پیش می آید که چطور قبل از انتخابات این مشکل مانع وحدت می شود اما بعد از آن نه؟!

پی نوشت:

خبر ها حاکی است، هنوز که مجلس نهم تشکیل نشده، نمایندگان ما به فکر تشکیل فراکسیونهایی افتاده اند نمی دانم که این شروع زودتر از موعد را به فال نیک بگیرم یا ...

دل نوشت:

فقط از این نگرانم که مردم بازیچه مقاصد سیاسی، سیاست بازان شده اند.

|فاء عـیـن|

خبر تشکیل هیات نظارت بر قانون اساسی توسط آقای احمدی نژاد مرا به روز های خوش! دوران اصلاحات برد آن زمانی که آقای اصلاحات! تصمیم گرفت هیات نظارت بر قانون اساسی تشکیل دهد، اگر اشتباه نکنم در آذر ماه 76 بود، آن روزها تشکیل این هیات با مخالفت شورای نگهبان روبرو شد و البته شائبه سیاسی بودن آن زیاد بود تا اینکه آقای احمدی نژاد روی کار آمدند.

در بهمن ماه 84 بود که آقای الهام، سخنگوی دولت، انحلال این هیات را به دلیل عدم نیاز به وجود آن، اعلام نمود و البته اضافه نمود که انحلال این هیات به معنی عدم رعایت و نظارت بر حسن اجرای قانون اساسی نیست.

اما در 17 بهمن سال 90 خبر تشکیل دوباره این هیات  بر روی خبر گزاری ها قرار گرفت و این در حالی است که شورای نگهبان بر نظر خود بر غیر قانونی بودن این هیات تاکید دارد.البته مبنای این مخالفت به تفسیر از اصل 113 بر میگردد که در اصل 113 قانون اساسی آمده است: 'پس از مقام رهبری، رییس جمهور عالی‌ترین مقام رسمی کشور است و مسوولیت اجرای قانون اساسی و ریاست قوه مجریه را جز در اموری که مستقیما به رهبری مربوط می‌شود، بر عهده دارد.'براین اساس مسوولیت اجرای قانون اساسی برعهده رییس جمهوری است.تا قبل از بازنگری در قانون اساسی 'تنظیم روابط قوای سه‌گانه' نیز به عهده رییس‌ جمهوری بوده که پس از بازنگری در قانون اساسی در سال 1368 این عبارت از اصل 113 برداشته شد و این مسوولیت مطابق اصل 110 قانون اساسی و با عبارت 'حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه' جزء وظایف و اختیارات مقام رهبری قرار گرفت.

البته آقای آملی لاریجانی نیز طی اظهار نظری گفته اند که:

نفس تشکیل این هیات اگر جنبه مشورتی داشته باشد اشکالی ندارد اما این طور نیست که این هیات بتواند بر کار دستگاه‌های دیگر ورود کند و اکیدا اعلام می‌کنیم ما در قوه قضاییه اجازه چنین کاری را به آنها نخواهیم داد. اینکه در قانون اساسی آمده است که رئیس‌جمهور مسئول اجرای قانون اساسی است باید با دیگر اصول قانون اساسی و در کنار هم، فهم شود و لذا شورای نگهبان مکرراً در پاسخ رؤسای جمهور مختلف گفته است معنای اصل 113 این است که اگر اصلی یا اصولی از قانون اساسی تا به حال اجرا نشده و زمین مانده یا اجرای آن کاملا تعطیل شده باید صرفا به مسئولان مربوطه اعلام کند و همان‌گونه که بارها شورای نگهبان در دوران روسای جمهور قبلی نیز تذکر داده، اصل 113 قانون اساسی ربطی به اجرا یا عدم اجرای قوانین عادی کشور در نقطه‌ای خاص ندارد. به علاوه باید توجه کرد که در اصل 113 صحبتی از نظارت به میان نیامده است بلکه مسئولیت اجرای قانون اساسی به عهده رییس‌جمهور گذاشته شده و اگر بنا باشد مسئولیت اجرا را به آن نحو که آقای رییس‌جمهور تفسیر می‌کند، بفهمیم، باید گفت بنابراین کل اجرای قوانین در کشور با ایشان است که امری است غیرمنطقی و غیرقابل قبول.

اما گذشته از این حرفهای تخصصی حقوقی ، تشکیل این هیات موجب شده که بین دولت و مجلس چالشهایی پیش بیاید که برای روند پیشرفت کشور خطرناک است مثل اینکه رئیس جمهور در روزهای اخیر در بخشنامه‌ای به کلیه دستگاه‌های اجرایی کشور اعلام کرد: "مکاتبات مجلس شورای اسلامی با دستگاه‌های اجرایی در خصوص لغو برخی مصوبات مربوط به دولت و مراجع و مقامات دولتی را خلاف نص صریح قانون اساسی و فاقد وجاهت حقوقی است هیچ یک از اصول قانون اساسی چنین اختیاری را صراحتاً و یا تلویحاً به رییس محترم مجلس و حتی مجلس شورای اسلامی اعطا نکرده است."

در صورتی که به موجب ماده واحده قانون نحوه اجراء اصول 85 و 138 قانون اساسی در رابطه با مسئولیتهای رئیس مجلس شورای اسلامی مصوّب 1368 با اصلاحات و الحاقات بعدی، " چنانچه تمام یا قسمتی از تصویب‌نامه‌ها و آئین‌نامه‌های دولت و مصوّبات کمیسیون‌های متشکل از چند وزیر موضوع اصل 138 قانون اساسی مورد ایراد رئیس مجلس شورای اسلامی قرار گیرد، حسب مورد هیأت وزیران و یا کمیسیون‌ مربوطه مکلّف است ظرف یک‌هفته پس از اعلام نظر رئیس مجلس نسبت به اصلاح مصوّبه اقدام و سپس دستور فوری توقّف اجراء را صادر نماید. همچنین طبق ذیل تبصره 4 الحاقی به قانون مذکور، چنانچه پس از اعلام ایراد، نسبت به اصلاح یا لغو آن اقدام نشود، پس از پایان مدت مذکور در قانون، حسب مورد تمام یا قسمتی از مصوّبه مورد ایراد، ملغی‌الاثر خواهد بود."

و این یعنی دعوای دولت بر سر مسائل فرعی و جاماندن از مسائل اصلی!

پی نوشت:

به خاطر این هیات است که آقای احمدی نژاد به خودش اجازه می دهد طرح نظارت بر نمایندگان که در جهت تحقق منویات رهبری است و مورد تایید شورای نگهبان هم قرارگرفته، را غیر قانونی اعلام کند! و از طرفی اصل تفکیک قوا را هم به فراموشی بسپارد!

دل نوشت:

در این بین چه کسی به فکر مردم است؟

|فاء عـیـن|
از اولین باری که رای دادم 6 سال می گذرد ، سوم تیر 84 بود که به شما رای دادم ، آن روزها مطمئن بودم که بهترین انتخاب را می کنم، حتی خانواده ام هم به شما اعتماد نداشتند، یکی به لاریجانی ، یکی به هاشمی و ...اما من هر دو دور را با اطمینان به شما رای دادم، چرا که هنوز یادم هست  شعارهایتان را که خود را رجایی دوم می خواندید، یادم نمی رود که آقا در مورد دولت فرمودند:

وقتی ‏که ایشان تبلیغات انتخاباتى می ‏کردند، به افراد خانواده‏ى خودم می ‏گفتم اگر آقاى احمدى‏ نژاد رأى هم نیاورد، این خدمت بزرگ را به انقلاب کرد که شعار عدالت محورى را مطرح کرد؛ نگذاشت به فراموشى سپردنِ این شعار بشود یک سنت. این شعار مطرح شد و ذهن‏ها را به خودش متوجه‏ کرد. خوشبختانه مردم هم فهمیدند، خواستند، دوست داشتند و رأى دادند. این کار، کار مهمى است. بنابراین عدالت‏محور بودنِ این دولت حرف بزرگى است؛ طرح این شعار به عنوان محور حرکت دولت، یک کار جدید است؛ خودش یک تحول است؛ به این پایبند باشید.

دور اول با همه نقایصی که داشتید اما از شما خیلی راضی بودیم، آنقدر راضی بودیم که برای بار دوم هم به شما اعتماد کردیم؛ هرگز فراموش نمی کنم آن روز را که به همراه دوستم همه شهرک غرب را برایتان تبلیغ کردیم و چه سخت بود آن روزها...

در این 6 سال و اندی که از ریاست جمهوری شما می گذرد، خدا را گواه می گیریم با همه انتقاداتی که به شما دارم اما از شما در همه جا دفاع کردم، از اتوبوس و تاکسی گرفته تا خانه و دانشگاه!آن هنگام که همه شما را به جریان انحرافی متصل می دانستند، چون دلم نمی خواست باور کنم ، از شما دفاع کردم هنوز یادم نرفته سخنان آقا را در حرم رضوی که فرمودند:

یکى از نقشه‌هاى بزرگ دشمنان ملت ایران، ایجاد تفرقه و شکاف در داخل بوده است؛ به بهانه‌ى قومیت، به بهانه‌ى مذهب، به بهانه‌ى گرایشهاى سیاسى، به بهانه‌ى جناح‌بندى‌ها، به بهانه‌هاى گوناگون. اتحاد را باید حفظ کرد. خوشبختانه ملت ما آگاهند. همه‌ى کسانى که به کشورشان علاقه‌مندند، به نظام مردم‌سالارى دینى - که مایه‌ى افتخار امروز ملت ایران است - علاقه‌مندند، باید با هم هماهنگى داشته باشند.

در جمع دانشجویان و در سوال از اطرافیان ایشان فرمودند:

یکى از دوستان گفتند ما از دست چپ و راست رئیس جمهور دلمان خون است. خوب، حالا دل شما خون- که خدا نکند خون باشد- اما به شما عرض بکنم؛ اینها جزو مسائل تعیین کننده و اصلى‏ نیست. ممکن است ایراد و اشکال وارد باشد- من در این مورد هیچ قضاوتى نمیخواهم بکنم- ممکن است کسى به یک شخصى یا به یک کارى ایراد داشته باشد؛ منتها باید توجه کنیم که مسائل را اصلى- فرعى‏ کنیم. مسائل درجه‏ى دوم جاى مسائل اصلى را در انگیزه‏هاى ما، در همت ما، در صرف انرژى‏اى که میشود، نگیرد. من عرضم فقط این است؛ والّا من نه اعتراض میکنم به اینکه شما چرا از زید یا عمرو خوشتان مى‏آید یا بدتان مى‏آید؛ نه، ممکن است خوشتان بیاید، ممکن است بدتان بیاید- ایرادى ندارد- و نه اعتراض میکنم که چرا آن ایراد را یک وقت به شکلى که یک مفسده‏اى نداشته باشد، بر زبان آوردید؛ آن هم به نظرم اشکالى ندارد. فقط توجه کنید که این جاى مسائل اصلى را نگیرد. مسائل اصلى ما چیزهاى دیگرى است‏.

از آن روز بود که فهمیدم قضیه جریان انحرافی دُمَلی است که وقت باز شدنش الان نیست و آقا منتظرند به موقع آن را باز کنند، برای همین دیگر سکوت کردم و هیچ نگفتم نه در دفاع از شما و نه در تایید این جریان.( که البته خیلی ها هنوز این را نفهمیده اند.)

اما دیروز که داشتم با عزیزی صحبت می کردم، واقعا در پاسخ دادن به او به اصطلاح کم آوردم! نه که نتوانم پاسخش را بدهم، اتفاقا حرف برای گفتن داشتم اما دیدم حق با اوست!

آقای احمدی نژاد این روزها، لبنیات و یا گوجه و یا گوشت  و ... خریده اید؟چرا بر بازار نظارتی نیست؟ آیا شنیده اید:  گوجه فرنگی کاران کرمانی در حالی به زمان برداشت محصول خود نزدیک شده اند که مانند سال های گذشته نگران فروش نرفتن گوجه فرنگی های تولیدی هستند؛ خصوصا این که دلالان نیز این روزها خود را برای خرید این محصول آن هم با قیمت بسیار پایین آماده کرده اند. 

آیا در سال تولید ملی هنوز این نگرانی باید وجود داشته باشد؟

آقای رئیس جمهور رقم واقعی صندوق توسعه ملی چقدر است؟اگر حرفهای آقای پزشکیان درست است، چرا جوابگو نیستید و اگر اشتباه چرا از خود رفع اتهام نمی کنید؟

راستی برای تحقق شعار امسال چه کرده اید؟ نکند که مثل سالهای دیگر شود و هیچ اتفاقی نیفتد ؟ شما که از من بهتر به دغدغه آقا درباره بیداری اسلامی و تبدیل شدن به قطب اقتصادی منطقه و در دست گرفتن بازار کشور های اسلامی آگاهید؟!

مگر قرار نبود که هر چند ماه برای مردم توضیح دهید که چه می کنید؟پس چرا بعد از مدتها که 29 فروردین می خواستید بیایید و توضیح دهید ، نیامدید؟یعنی سعدی از مشکلات اقتصادی مردم ما مهم تر است که برای بزرگداشت او تا شیراز می روید اما به صدا و سیما نه!دیگر نیازی نیست روضه فقر و کفر را برای شما هم بخوانم ؟!

یادم رفت بپرسم که دیگر به سفرهای استانی نمی رودید؟

خلاصه سرتان را درد نیاورم، آنقدر دلم پر است که  در این مجال نمی گنجد.

پی نوشت:

اگر کسی آقای احمدی نژاد را دید این نامه را به او برساند فکر نمیکنم خواندنش خیلی  وقتگیر باشد!

دل نوشت:

کاش می دانستید مردم ما از مردم صدر اسلام هم بهترند. و از این نجابتشان سو استفاده نمی کردید.

ضرورت نوشت:

باهمه این انتقادات باز هم آقای احمدی نژاد را صد درجه از آقایان خاتمی و هاشمی بالاتر میدانم.

این نامه در جهت دفاع یا رد گروه انحرافی نیست ، لطفا در این مورد نظر ندهید.


|فاء عـیـن|

یکى از کارها، همین انتخابات پس‌فرداست. ملت ایران، هوشیارانه، در لحظه‌ى لازم، کار لازم را در طول این سى و سه سال انجام داده. قبل از پیروزى انقلاب هم همین جور بود و همین منتهى شد به پیروزى انقلاب. در این دوران سى و سه ساله هم ملت ایران همین جور عمل کردند و هر بارى که این هوشیارى بیشتر، این موقع‌شناسى بهنگام‌تر بوده است، ملت ایران دستاوردهاى ارزشمند و بزرگى را به دست آورده است؛ یکى‌اش همین انتخابات اخیر اسفند ماه بود، که ملت ایران خوب عمل کردند، خوب درخشیدند؛ اثر خودش را هم گذاشت. ولى خب، بخشى از کار انجام گرفته است، بخشى از کار مانده است. ملت ایران با این قدم بلندى که ان‌شاءاللّه در روز جمعه برخواهد داشت، پاى صندوقهاى رأى خواهد رفت و کار مجلس شوراى اسلامى را به نهایت خواهد رساند و ان‌شاءاللّه باز یک درخشش بیشتر و خیره‌کننده‌ترى را در دنیا از خود نشان خواهد داد.امام خامنه ای در دیدار با معلمین


یادم می آید به برکت دولت اصلاحات از 15 سالگی رای می دهم، در این مدت 8 ساله که از سوم تیر 1384 می گذرد انتخابات بسیاری را شرکت کردم و شهد خیلی چیزها بودم این مدت ملت ایران فراز و نشیب های بسیاری را پشت سر گذاشته اند اما  یک سوالی همیشه ذهن من را به خودش مشغول می کرد؛ اینکه با این همه مشکلات اقتصادی و معاشی و تحریمها و کارشکنی ها  که مردم در ایران هر روز تجربه می کنند که حتی باعث شد خطیب نماز جمعه این هفته، آیت الله خاتمی هم اینطور اشاره کنند که:

گرانی روز افزون و عدم تثبیت قیمت در بازار عوارض بدی بر بازار دارد و امروز شاهد آن هستیم که مراجع و جامعه مدرسین که نهادی خادم اسلام است، معترض به این مسئله اند و فریاد مردمی که شایسته هرگونه خدمتند و به قول حضرت امام (ره) از مردم عصر پیامبر و امام علی (ع) بهترند، بلند شده است اما انتظار این است که دولت و مجلس تلاش کنند هر چه سریعتر وضعیت نامطلوب موجود سامان یابد و مردم را رنجیده نکنند.

چرا مردم در هر انتخابات پر شور تر از انتخابات قبلی شرکت میکنند!؟ تا اونجایی که در همین انتخابات روز جمعه شاهد رشد 10 در صدی مشارکت فقط در تهران بودیم! به نظر شما علت این مشارکت چیست؟

 من در اینجا در صدد پاسخگویی به این سوال نیستم، اما می خواهم یک نکته را یادآوری کنم و این که این حضور یک معنا بیشتر ندارد و آن هم لبیک به رهبری است که قسمتی از سخنانشان را در بالا آوردم. لطفا مسئولین این حضور را نه به پای خودشان و نه به پای عملکردشان نگذارند. ما دیروز رفتیم و رای دادیم اما  عزیزان بدانند، چه آنهایی که به آنها رای دادیم و رای آوردند و چه آنهایی که به آنان رای ندادیم و رای آوردند، همه آنها نمایندگان همه ملت هستند و در قبال خون شهدا مسئول. از فردا که وارد مجلس می شوید زیر ذره بین مردم هستید تا روزی که قرار است کار نامه اعمال 4 ساله تان را به مردم ارائه دهید( که البته ما هیچ گاه این کارنامه را ندیدیم)و این نکته خیلی مهم را هم بدانید که ما با هیچ کس عقد اخوت نبسته ایم و هر لحظه که احساس کنیم ذره ای از صراط مستقیم رهبری زاویه گرفته اید (حتی اگر که نماینده منتخبمان هم باشید) لحظه ای درنگ نخواهیم کرد!

پی نوشت:

همانطور که خطیب نماز جمعه فرمود:

پایان رقابت ها رفاقت هاست؛ نگذارید رقابت ها همچنان پس از انتخابات مانع از اجرای منویات رهبری درباره سال تولید ملی شود، نگذارید مسایل اصلی کشور در دعواهای شما بر سر مسائل فرعی گم شود.

دل نوشت:

شما را بخدا به فکر مردم باشید.

|فاء عـیـن|

تازه متوجه شدیم یک نامه سرگشاده بی امضا از سوی دانشجویان دانشگاه امام صادق (علیه السلام) خطاب به آیت الله مصباح یزدی منتشر شده. اما من فکر میکنم که این ها همه توطئه ای است برای تخریب دانشگاه امام صادق (علیه السلام).


همانطور که همه می دانند رئیس دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، آیت الله مهدوی کنی، از لیست جبهه متحد اصولگرا حمایت کردند و به نظر می رسه که این نامه برای تخریب ایشان و لیست مورد حمایت ایشان است.در این نامه آمده:

بسم الله الرحمن الرحیم


"امروزه در دورن جامعه ما تشکیلاتی فراماسونری در حال شکل گرفتن است، و همان‌طور که در دوران مشروطه، فراماسونری با شعار قرآن و اسلام پیش آمد، امروز نیز فراماسونری با شعارهای انقلاب و اسلام جلوه می‌کند و تحت پوشش آن حرف خود را بیان می‌کند، یعنی قالب را حفظ و محتوا را عوض می‌کند."
"چگونه کسی که در عمرش با عالمی ارتباط نداشته و علاوه بر آن هر روز ضربه‌ای به اسلام می‌زند، می‌تواند برای اسلام مفید باشد و معلوم نیست چه شده که برخی نیز به آن‌ها دل بسته‌اند."

ا"گر تنبلی کنیم زمانی از خواب غفلت بیدار می‌شویم که تیرگی فتنه همه جا را فراگرفته است و می‌بینیم همان کسانی فتنه را آغاز کرده‌اند که خود پرورش داده‌ایم. این عزل و نصب‌ها از کجا در می‌آید؟ این حرف‌های ملی‌گرایانه و مکتب ایرانی، آن هم در زمانی که نهضت اسلامی در جهان اسلام در حال شکل‌گیری است، برای چیست؟ ملی‌گرایی و دم زدن از مکتب ایرانی با چه انگیزه‌ای می‌تواند صورت بگیرد؟"

ا"گر روزی از ما بپرسند چرا برای تساوی ارث زن و مرد کاری نکردید شاید بتوانیم عذری بیاوریم، ولی اگر به ما بگویند چرا اساس اسلام را حفظ نکردید چه عذری می‌توانیم بیاوریم؟"

"همان کسانی که از اصحاب رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بودند پس از رحلت ایشان علی علیه‌السلام را خانه‌نشین کردند، و بنی‌امیه که با نام اسلام بر سرکار آمدند کاری کردند که بر همه منابر به لعن علی علیه‌السلام می‌پرداختند و مجاهدان و یاران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز اعتراضی نکردند؛ پس جای تعجب نیست اگر برخی از یاران امام، روزی علیه اسلام و انقلاب به پا خیزند (همانگونه که سران فتنه گذشته این چنین کردند)، و جای تعجب نخواهد بود اگر برخی از کسانی که امروز دم از رهبری می‌زنند و از یاران رهبری هستند، فردا فتنه بزرگ‌تری را به وجود آورند."

"خطری که من احساس می‌کنم شدیدترین خطری است که تا کنون اسلام را تهدید کرده است و آن هم از سوی نفوذی‌هایی است که در بین خودی‌ها در حال رشد هستند."


حضرت آیت الله مصباح یزدی
سلام علیکم و رحمة الله

اما بعد...

امروزه شکاف عمیقی بین نیروهای انقلاب به علت اختلاف میان جبهه متحد اصولگرایان و پایداری بوجود آمده است. این درحالی است که اصولاً "بهانه های اختلاف" بسیار است و دأب و مشی رهبر معظم انقلاب بر وحدت است.

حضرت استاد

در این نامه -که بعید می‌دانیم در این برهه به دستتان برسانند- قصد آن نداریم که از سیاست های به دور از اخلاق جبهه پایداری از جمله خلف وعده ها و دروغ ها سخن به میان آوریم. همچنین قصد آن نداریم که از تدابیر لیبرالیستی آنها در کسب رأی مردم مانند شعار زن گرایی در هیأت رئیسه مجلس سخن بگوییم. و نیز قصد آن نداریم خبر بدهیم که برخی از اعضای این گروه اطرافیان رهبر معظم انقلاب را دروغ گو خطاب می‌کنند و می‌گویند ما اخبار معظم له را فقط از شما میگیریم نه از هر کس و ناکس...

در اینجا فقط قصدمان این است این سوال را مطرح کنیم:

آیا جملات صدر این ماده از شما صادر نشده و آیا این جملات درباره جریان انحرافی نیست؟

آیا رییس جمهور محترم رفتارهای مشارالیه را به کرات تأیید نکرده و خود را مانند او و او را مانند خودش ندانسته است؟
اگر این چنین است -که هست- چرا جبهه پایداری که بعضاً در جلسات خصوصی برای شما جایگاه قائم مقامی رهبری قائل میشوند و شما را رهبر معنوی خود می‌دانند و خود را مطیع محض شما میشمرند، دست در دست اعضای این گروه انحرافی دارند و یکی شان جلسات منظم با سرکرده این گروه دارد و دیگری مشاور این گروه است و به جای آنها پروژه افتتاح می‌کند و آن یکی در جلسه سوال از رییس جمهور از جوابهای کم ادبانه او قهقه مستانه میزند و از تذکرات نمایندگان می آشوبد؟

حضرت استاد

از باب اطلاع محضرتان عرض میکنیم که اگر این گروه فریب خورده باشند -که به نظر ما اینگونه نیست- در حال حاضر در حال بازی در زمین همان کسانی اند که بزرگترین خطر از صدر اسلام تا کنون هستند... والعاقبه للمتقین

در پایان از جناب آقای نبویان که ادعا نموده اند جزء جبهه پایداری نیستند و صرفا به شاگردی استاد افتخار می‌کنند درخواست داریم این مرقومه را قبل از آنکه فریب ها فتنه ای به پا کند به دست ایشان برسانند.

والسلام علیکم و رحمه الله
جمعی از دانشجویان دانشگاه امام صادق علیه السلام

تهران ۴/۲/۱۳۹۱

پی نوشت:

این اَنگا به بچه های امام صادق نمی چسبه!

دل نوشت:

دانشجویان این دانشگاه آنقدر مرد هستند که اگر نامه ای رو بنویسند ، پاشو امضا کنند.


|فاء عـیـن|